گنجور

کسایی » دیوان اشعار » جامه و کفن

 

ای عمر خویش کرده به بیهودگی یله

خشنود بندگان و خداوند با گله

ای خویشتن به جامهٔ نیکو فریفته

وندر زیان همیشه تو را بانگ و مشغله

زان جامه یاد کن که بپوشی به روز مرگ

[...]

کسایی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸

 

ای نیزه تو گوی و دل دشمن انگله

خصم تو روبهست و حسام تو بنگله

با خوی تو نه مشک بکار و نه غالیه

با روی تو نه شمع بکار و نه مشعله

شیرین حدیث شاهی و شیرین مناظره

[...]

قطران تبریزی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰۳ - و له ایضاً

 

ای در دعای جان تو اجرام یک زبان

وی در هوای مهر تو خورشید یک دله

در ظلمت حوادث عقل از برای خلق

افروخته ز رای تو صد گونه مشعله

از کوی آرزو بدر خانۀ کرم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٢ - وله ایضاً در مدح پهلوان حسن دامغانی امیر سربداری

 

دارم ز جورت ایصنم عنبرین کله

صد گونه در صمیم سویدای دل گله

شایسته نیست از تو که با آنچنان جمال

با مات هست بسته طریق مجامله

شایسته نیست از تو که با آنچنان جمال

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۳ - وله

 

ای رهروان بادیه پیمای چرخ را

رکن بساط مجلس اعلات مرحله

قدر ترا که دانه و دام از معالیست

طاوس گلشن فلک افتاده در تله

خیاط چرخ ساخته از جرم ماه و مهر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله

وی بر قمر ز عنبر تر بسته سلسله

وی تیر چشم مست تو پیوسته در کمان

وی آفتاب روی تو طالع ز سنبله

بازار لاله بشکن و مقدار گل ببر

[...]

خواجوی کرمانی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۸

 

گوید نگار من چو ز هجران کنم گله

ان تات ماشیا انا آتیک هروله

وان دم که رو نهم به ره جست و جوی او

بر پای سعی من نهد از زلف سلسله

ور سر به جیب صبر کشم گویدم به ناز

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱

 

واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله

گر خر رود به خرگله نتوان ز خر گله

از صوت طفل خرد تواجد کند بلی

راه سماع خر بود آواز زنگله

آسودگی مجوی ز واعظ که خلق را

[...]

جامی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵

 

گفتم برم پناه از این غم بعاقله

او هم چو بنده بودگرفتار سلسله

صبر و قرار و حسن و هش و عقل و حوصله

بودند جمله با دل دیوانه یکدله

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۴۷ - ایام شاعری

 

منت خدای را که در ایام شاعری

مدح کسی نگفته و نگرفته ام صله

نه زیر منت کسم و، نه مرا بود

از هیچ کس شکایت و از هیچ کس گله

لب را به هجو کس، نگشودم به هیچ گاه

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode