منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان
از لاله و بنفشه همه کوهسار و دشت
سرخ و سپید گشت چو دیبای پایرشت
برچد بنفشه دامن و از خاک برنوشت
چون باد نوبهار برو دوش برگذشت
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸
شکلی نهادهاند حکیمان روزگار
اعداد آن به رمز بخواهم همی نوشت
جشن عرب به سال درو اختران چرخ
نقش مهین کعب ببین این نکو سرشت
میعاد وضع حمل و نماز و خدای عرش
[...]
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الخامسة عشر - فی العشق
چرخش چگونه خورد و سپهرش چگونه کشت؟
بختش بپای حادثه ها کشت یا بمشت؟
با او چگونه گشت جهان سود یا زیان
با او چگونه رفت فلک نرم یا درشت؟
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثامنة عشر - فی الفقه
معلوم من نشد که بر آن پیر گوژپشت؟
گردون چگونه راند قضا نرم یادرشت؟
دهر مزورش بختا برد یا بچین؟
چرخ مشعبدش بلگدکشت یا بمشت؟
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۳
هم رُقعه دوختن بِهْ و الزامِ کنجِ صبر
کز بهرِ جامه، رُقعه بَرِ خواجگان نبشت
حقّا که با عقوبتِ دوزخ برابر است
رفتن به پایمردیِ همسایه در بهشت
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰
بر دست چون بود می و صبح و کنار کشت
با دوستان همدم و یاران خوش جهشت
گر بشنوی وگرنه به احکام معنوی
اینک کنار کوثر و اینک در بهشت
با جاهلان معامله در بحث معرفت
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶
گو: هر که در جهان به تماشا روید و گشت
ما را بس این قدر که: به ما دوست بر گذشت
تا او ز نقش چهرهٔ خود پرده بر گرفت
ما نقش دیگران ز ورق کردهایم گشت
وقتی ز خلق راز دل خود نهفتمی
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳
هنگام نو بهار و لب جویبار و کشت
دریاب ساقیا که تو حوری و این بهشت
بر بند همچو نی کمر اندر هوای عشق
از خاک جم بزن بسر خم کلاه خشت
گر جام زر کشم ز کف یار سیمتن
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۵ - ترکیب بند در مرثیه ظفر الاسلام صاعدی گوید
خطی است بر سر همه از خوب تا به زشت
از مرگ سر مکش که چنین است سرنوشت
از مرگ چاره نیست به هرجا که میروی
خواهی به کعبه رخت کش و خواه در کنشت
بگذر ز باغ دهر اگر مرغ زیرکی
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » ترکیبات » در منقبت حضرت امام حسین و ائمه اطهار علیهم السلام
سکان هفت خطبه به آیین دور گشت
انشا کنند خطبه بنام چهار و هشت
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - در تقاضای هیزم
ای آنکه دست تربیت آفریدگار
نخلی چو نخل همت تو با ثمر نکشت
مشاطه سخای تو از زیور قبول
یوسف لقا کند طمعی را که هست زشت
دزدم به دست حرص ز بس قحط هیزمست
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۲ - فانی اصفهانی رَحِمَة اللّه
روی ترا که آینهٔ پاک حق نماست
هر کو نظر نکرد ز اهل نظر نگشت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۶ - منظور شیرازی
خوشدل ز نعمت دو جهان برفشاند دست
یک باره هر که بر در پیر مغان گذشت
قاآنی » ترکیببندها » شمارهٔ ۵ - در ستایش شاهزادهٔ کیوان سریر اردشیر میرزا دام اقبالهالعالی گوید
فرماندهی که مهرش نرمست وکین درشت
دینار بدره بدره دهد سیم مشت مشت
صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۱ - و برای او همچنین
تا جلوه جمال تو از بهر سرنوشت
روز ازل نمود تجلی به خوب و زشت
آن یک طریق کعبه گرفت و یکی کنشت
هر کس که دید قدر تو را گفت در بهشت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵
گویند در جزایر بحر وسیط بود
پیری خطیب بود چون گل سوری به باغ و گشت
«ارخیلو خوس » بنام «کلاغش » بدی لقب
چون خوی نیک داشت قرین با کمال زشت
صاحبدلی ز مردم یونان به محضرش
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹
مالیکه در جهان پی تقدیر و سرنوشت
سازند صرف جنگ که کاریست شوم و زشت
گر صرف علم و صنعت و اخلاق میشدی
مردم بدی فرشته و گیتی شدی بهشت
این خشت ها که در پی مسجد بکار برد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۲
گویند هر که خانه حق را نهاد خشت
قصری دهد خداش بهر خشت در بهشت
این راز را مفسر آیات ایزدی
در سوره برائه ز قول نبی نبشت
پیغمبر آنچه گفته صواب است و نزد عقل
[...]