گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

نام شریفش آقامحمد ابراهیم. صاحب طبع سلیم. با محتشمان جلیس و با فقیران انیس. صفاتش پسندیده و اخلاقش حمیده. بسیار لطیف و ظریف. طبعش عالی و شریف. از اهل ذوق و وجدان و از سلاک مسلک ایمان. ظاهرش دلپسند و باطنش فیض مند. غالب اوقات موطنش شیراز و بین الاماثل ممتاز. به حکم استعداد و قربت و قابلیت فطرت در حضرت سلطان زمان و دارای صاحبقران از ندمای خلوت محسوب شد. در سفر و حضر خاصه در هنگام غنودن، سرکار خسروی حکایات چند از رموز حمزه به طوری خوش و طرزی دلکش با اشعار مناسب آمیخته بر آن تکلم می‌کرد تا باعث آرام و خواب حضرت شهریاری می‌گردید و در آن اوقات به خدمت جناب شیخ عارف الصمدانی حاجی محمد جعفر همدانی رسید و ارادت گزید. پس از آن خدمت جناب حاج محمد رضای همدانی را دریافت و در راه سلوک شتافت. غرض، از معاصرین و با فقیرش نهایت وداد و کمال اتحاد است. در سنهٔ ۱۲۵۴ وفات یافت و از اوست:

زاهد ار سجده به آن کوی کنم عیب مکن

کز حرم عشق به بتخانه کشد صنعان را

خوشدل ز نعمت دو جهان برفشاند دست

یک باره هر که بر در پیر مغان گذشت

ندانم چیست در ساغر ولیکن این قدر دانم

که ساقی می‌کند مست و خرابم هردم از جامی

وقت آن رند لاابالی خوش

که بجز دوست نیستش هوسی

نیست هرگز برهنه پایان را

غمی از شحنه، بیمی از عسسی

یارب به کمند عشق پابستم کن

از دامن غیر خود تهی دستم کن

یک باره ز اندیشهٔ عقلم برهان

وز بادهٔ صاف عشق سرمستم کن