گنجور

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة و العشرون - فی المعزم

 

یکدم نبد که چرخ مرا زیر و بر نداشت

جز رنج من زمانه مرادی دگر نداشت

بی سر شدم چو دایره در پای عشق او

کاین کار همچو دایره پایان و سر نداشت

حمیدالدین بلخی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶

 

دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت

ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او

او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت

ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم

[...]

خاقانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداشت

هرگز درخت عشرت او برگ وبر نداشت

بسیار حلقه بردر وصل بتان زدیم

دیدیم هم کلید به جز سیم وزر نداشت

گفتم بکوی حیله زمانی فرو شوم

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

گرچه متاع جان بر جانان خطر نداشت

جان باز کز جهان دل ازو دوستر نداشت

عاشق به دست همت خود در طریق عشق

هرچ آن نه دوست بود بیفگند و برنداشت

قومی ز عشق خاص ندارند بهره‌ای

[...]

سیف فرغانی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

تب دوش از ملال تو از خود خبر نداشت

ظالم به خود گمان ستم این قدر نداشت

گفتم به دل بگیردت اندر بدن گرفت

آه نکرده کار وقوف اثر نداشت

حسنت هزار شعبده در عرضه داشت لیک

[...]

فصیحی هروی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

می دید رویت آینه و دیده برنداشت

خشنود شد دلم که ز مهرت خبر نداشت

برگ گلی نبرد صبا از چمن برون

کز درد، بلبلی ز پی‌اش ناله برنداشت

در حیرتم که دیده ازو برنداشتم

[...]

قدسی مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

در غضب رفتی و دل دوش از تو کامی برنداشت

کس به غیر از ساغر می لب ز لعلت تر نداشت

در ادای درد دل چندان که امشب پیش یار

همچو اشک از پوست بیرون آمدم باور نداشت

کشت آخر آسمان ما را به صد افسردگی

[...]

فیاض لاهیجی
 

ملا احمد نراقی » دیوان اشعار » منتخب غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۷

 

یا رب ز بخت ماست که شد ناله بی اثر

یا هرگز آه و ناله و زاری اثر نداشت

زان بی نشان ز هر که نشان جستم ای عجب

دیدم چو من ز هیچ نشانی خبر نداشت

گفتم علاج غم به دعای سحر کنم

[...]

ملا احمد نراقی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۹ - و له فی المرثیه

 

گر شاه دین هوای شفاعت بسر نداشت

از روزگار این همه خون جگر نداشت

از زخمهای کاری و از داغهای دل

کاری به جز رضای خدا در نظر نداشت

دشمن ز صدهزار فزون بود و آنجناب

[...]

صامت بروجردی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱ - جواب عارف به دوستش آقای م. ر. هزار

 

بهتر ز کوی یار، دل اندر نظر نداشت

یا چون منِ فلک‌زده جای دگر نداشت

چندین هزار یار گرفتم یک از هزار

همچون «هزار» از دل زارم خبر نداشت

گفتم من آنچه راست، به گوشی اثر نکرد

[...]

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

در پایش اوفتادم و اصلا ثمر نداشت

تا خون من نریخت ز من دست برنداشت

دل خون شد از نگاهش وبر خاک ره چکید

بیچاره بین که طاقت یک نیشتر نداشت

چون سر نداشتیم عبث دست و پا زدیم

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

جستم سراغ دل ز صبا زان خبر نداشت

گویا به طرهٔ تو صبا هم گذر نداشت

در سر هر آن هوا که مرا بود شد بدر

عشق تو بود کز سر من دست برنداشت

گر یک نظر فزون بتو ننموده دیده‌ام

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۱۳ - در تعریف ایران

 

ایران چه وقت مردم صاحب‌هنر نداشت

کی اسم و رسم از همه‌جا بیشتر نداشت

این کوهسار بود چه هنگام بی‌پلنگ

این بیشه در کدام زمان شیر نر نداشت

این زال سال‌خورده به هر دور کی هزار

[...]

صغیر اصفهانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - از یک غزل

 

بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت

سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت

مهر بلند، چهره ز خاور نمینمود

ماه از حصار چرخ، سر باختر نداشت

آمد طبیب بر سر بیمار خویش، لیک

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - قلب مجروح

 

دی، کودکی بدامن مادر گریست زار

کز کودکانِ کوی، به من کس نظر نداشت

طفلی، مرا ز پهلوی خود بیگناه راند

آن تیر طعنه، زخم کم از نیشتر نداشت

اطفال را به صحبت من، از چه میل نیست؟

[...]

پروین اعتصامی
 
 
sunny dark_mode