سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در هجو خمخانه
. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم
آن خر سری که شعر سراید بلحن خر
پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم
یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست
[...]

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۷ - قال فیالتفاخر و شکایة الزمان
تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم
خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس
بیخار غم ز گلشن شادی گلی برم
پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس
[...]

جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - درمدح صدرالدین
ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم
وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو
وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
از دور تو چه باک که من قطب ثابتم
[...]

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸
هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
اندر بها ز گوهر عالم فزون بود
هر در که من ز بحر تفکر بر آورم
عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب
[...]

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶
داند جهان که قره عین پیمبرم
شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم
چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
دری پر از عجایب دریا شود به حکم
[...]

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳
گر بوی یک شکن ز سر زلف دلبرم
کفار بشنوند نگروند کافرم
وز زلف او اگر سر مویی به من رسد
در دل نهم چو دیده و در جان بپرورم
درهم ز دست دست سر زلفش از شکن
[...]

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲
نه پای آنکه از کرهٔ خاک بگذرم
نه دست آنکه پردهٔ افلاک بر درم
بی آب و دانه در قفسی تنگ ماندهام
پرها زنم چو زین قفس تنگ بر پرم
زان چرخ چنبری رسن و دلو ساخته است
[...]

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷
روزی چو آه خویش، سوی سدره برپرم
با آنکه منتهاست، هم از سدره بگذرم
خاکی است این جهان که به بادی معلق است
بس خاکسارم، ار به جهان سردرآورم
گردون اشهب است مرا بار گیر خاص
[...]

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸
نی نی، زهر که هست فروتر، فروترم
خاک رهم، بجز ره ادبار نسپرم
حلقه بگوش و روی پر از چین چو سفره ام
زین روی سرگرفته ام و بسته ی زرم
دایم ز حرص باده-که خونش حلال باد-
[...]

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹
صدری که برکشید کفش، ورچه چاکرم
چون تیغ آفتاب به چرخ زره ورم
عالی گهر علی شرف الملک فخر دین
کاسباب دولت است به سعیش میسرم
ای گفته و همه سخنان تو حق، که من
[...]

کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - و قال ایضا ویرتی فیه والده
روزی وطاء کحلی شب در سر آوردم
بگریزم از جهان که جهان نیست در خورم
پیوند عمر بایدم از دور روزگار
تا شطری از معایب ایّام بشمرم
از ساحری، عصای کلیمم ولی چه سود؟
[...]

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰
آن بخت کو که بر در تو باز بگذرم؟
وآن دولت از کجا که تو بازآیی از درم؟
میخواستم که با تو برآرم دمی به کام
نگذاشت روزگار که گردد میسرم
از عمر من کنون چو نمانده است هم دمی
[...]

عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در نعت رسول اکرم (ص)
شهبازم و شکار جهان نیست در خورم
ناگه بود که از کف ایام برپرم
چون میتوان ز دست شهان طعمه یافتن
از دست روزگار چرا غصه میخورم؟
بر فرق کاینات چرا پا نمینهم؟
[...]

عراقی » لمعات » بسم الله الرحمن الرحیم
گفتا به صورت ار چه ز اولاد آدمم
از روی مرتبت به همه حال برترم
چون بنگرم در آینه عکس جمال خویش
گردد همه جهان به حقیقت مصورم
خورشید آسمان ظهورم، عجب مدار
[...]

عراقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲
تا ز آشیان کون چو سیمرغ بر پرم
پرواز گیرم از خود و از جمله بگذرم
بگذارم این قفس، که پر و بال من شکست
زان سوی کاینات یکی بال گسترم
در بوستان بیخبری جلوهای کنم
[...]

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۷
ای بی خبر ز دردِ دلِ مهرپرورم
عیبم مکن که عاشقم آخر نه کافرم
چون غافلی ز عشق چه دانی که حال چیست
تو خویشتن پرستی و من عشق پرورم
صاحبنظر چو بنگرد انکار کی کند
[...]

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲۱
رو زردی از من است ز چشم سیه گرم
ورنه کی آیی آن که من اندر تو بنگرم
من دانم ولی که شده ست آب جوی او
کز دست چشم خویش چه خونابه می خورم
در جستن شکوفه روی تو شد روان
[...]

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰
عمریست تا ز دست غمت جامه میدرم
دستم بگیر، تا مگر از عمر برخورم
یادم نمیکنی تو به عمر و نمیرود
یاد تو از خیال و خیال تو از سرم
رفت از فراق روی تو عمرم به سر، ولی
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲
ای روی دلربای تو خورشید انورم
پیوسته باد سایه سرو تو بر سرم
بادی که صبحدم بمن آید ز کوی تو
همچون دم مسیح بدو روح پرورم
تا می بیاد چشم و لبت نوش میکنم
[...]

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - فی الافتخارات و المباهات
سطریست هر دو کون از اوراق دفترم
حرفیست کاف و نون ز حروف محررّم
کرسی نهند تخت نشینان عرشیم
میدان دهند شاهسواران اخترم
چون در سرادقات معانی کنم نزول
[...]
