گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۹

 

تخم کرم فشان تو درین خاکدان که مرد

یکجو کرم به است ز صد خرمن زرش

گنج زرش چه سود کسی کو کریم نیست

قارون اگر بخیل بود خاک بر سرش

اهلی شیرازی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در ستایش شاهزادهٔ آزاده شاه خلیل الله

 

حسن ترا که آمده خط گرد لشکرش

بس ملک دل هنوز که گردد مسخرش

رویی ز اول خطش آغاز رستخیز

گویی ز اهل عشق چو صحرای محشرش

خورشید لعل پوش چگویم کنایه‌ایست

[...]

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۴

 

میخانه ای است باغ که گلهاست ساغرش

ترکن دماغ جان ز می روح پرورش

هر نخل پرشکوفه درین باغ لیلیی است

کز خیرگی فکنده به یک شاخ، چادرش

گلگل شده است پیکر سیمین بوستان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۵

 

گردون که زهر می چکد از روی شکرش

خون نقابدار بود شیر مادرش

هر ساده دل که شهد تمنا کند ازو

گردد زنیش، خانه زنبور پیکرش

بحر محیط اگر چه ز بزمش پیاله ای است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۶

 

از خط نگشته سبز لب روح پرورش

ننشسته است گرد یتیمی به گوهرش

ازانفعال ،مشرق پروین شود رخش

گردد ز ساده لوحی اگر مه برابرش

از چشم آفتاب کند جوی خون روان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۸۴

 

تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش

ابریشم بریده شود زلف جوهرش

بی عشق، آه در جگر روزگار نیست

خاکستری است چرخ که عشق است اخگرش

دارد خطر ز جنبش مژگان سفینه اش

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۹ - در تاریخ فتح خراسان

 

منت خدای را که ز اقبال شاه ما

شاهنشهی که چرخ نهد روی بر درش

هرکس ز روی صدق سربندگی مدام

برخاک در گهش ننهد، خاک بر سرش

آیینه جمال ظفر، آب تیغ اوست

[...]

واعظ قزوینی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴

 

لب تشنه‌ای که شد لب جانان میسرش

دیگر چه حاجتی به لب حوض کوثرش

گر طرهٔ تو چنبر دل هست پس چرا

چندین هزار دل شده پابست چنبرش

صاحب دلی که بر سر کویت نهاد پای

[...]

فروغی بسطامی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۴ - در منقبت رسول اکرم حضرت محمّد(‌ص‌)

 

شاهی که بر سرست ز لولاک افسرش

تشریف کبریاست ز دادار در برش

گیهان و هر که در وی نقشی ز قدرتش

گردون و هرچه در وی حرفی ز دفترش

اقبال و بخت پی‌ر و عضبا ور فرفش

[...]

قاآنی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۸

 

نفسی که خواند از در حشمت پیمبرش

خون خدا ببین که چها رفت بر سرش

از تن سرش به نوک سنان رفت در هوا

پس پایمال پهنه ی کین گشت پیکرش

خونی که نسبتش به خدا بود ز احترام

[...]

صفایی جندقی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » مرثیه

 

تیر از کمان گذشت و شه دین ز اصغرش

اصغر ز آب از آنکه گذشت آب از سرش

تیر از گلوی اصغر و بازوی شاه دین

بگذشت و جا نبود، به جز جان حیدرش

زآن هم گذشت و بر جگر مصطفی رسید

[...]

وفایی شوشتری
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی

 

شاهی که بود دامن صدیقه بسترش

می زد مدام شانه به موی چو عنبرش

صد بار گفت لحمک لحمی پیمبرش

و اینک به خاک بین تن صد چاک و بی سرش

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۲ - دوازده بند ولایی و عاشورایی

 

شاهی که بود آب جهان، مهر مادرش

گردید چاک چاک، لب آب پیکرش

آن تشنه لب که تشنهٔ یک قطره آب بود

آبش نداد شمر و، برید از قفا سرش

بیش از هزار و نه صد و پنجاه زخم بود

[...]

ترکی شیرازی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - چهارده بند ادیب الممالک در مراثی اهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین

 

آه از مصیبت حسن و حال مضطرش

احشای پاره پاره و قلب مکدرش

آن دردها که در دل غمگین نهفته داشت

و آن زهرها که در جگر افروخت آذرش

آن طعنها که خورد ز دشمن بزندگی

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
sunny dark_mode