لب تشنهای که شد لب جانان میسرش
دیگر چه حاجتی به لب حوض کوثرش
گر طرهٔ تو چنبر دل هست پس چرا
چندین هزار دل شده پابست چنبرش
صاحب دلی که بر سر کویت نهاد پای
دست فلک چهها که نیاورد بر سرش
اسلام و کفر از آن رخ و گیسو مشوشاند
زان خواندهام بلای مسلمان و کافرش
طغرانگار نامه سیاهان ملک عشق
خال است و خط و کاکل و زلف زره گرش
من جعد عنبرین نشنیدم که در کشد
خورشید را به سایهٔ چتر معنبرش
دل دادهام بهای نخستین نگاه او
جان را نهادهام ز پی بار دیگرش
دلبر به جرم دوستی از من کناره کرد
بیچاره مجرمی که جدایی است کیفرش
دوشم به صد کرشمه بتی بی گناه کشت
کاندیشهای نبود ز فردای محشرش
بگذر به باغ تا به حضور تو باغبان
آتش زند به خرمن نسرین و عبهرش
شد تیره روزگار فروغی ولی هنوز
ممکن نگشت صحبت آن ماه انورش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و جدایی پرداخته و حسرت و longing را به تصویر میکشد. شاعر از تشنگی دل، عشق معشوق و سختیهای ناشی از جدایی صحبت میکند. او ابراز میکند که اگرچه معشوقش دور است، عاشق هنوز نتوانسته از یاد او بیرون بیاید. همچنین، شعر به زیباییهای ظاهری معشوق و تأثیر عمیق آن بر دل عاشق اشاره میکند و در نهایت، شاعر برغم تیرهروزیها، هنوز امیدی به ملاقات معشوق دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان به وصل محبوبی دست مییابد، دیگر چه نیازی به چیزهای دنیوی و ظاهری دارد؟
هوش مصنوعی: اگر موی زیبا و جذاب تو دلها را به دام میاندازد، پس چرا این همه دلها به چنبرهای که تو ایجاد کردهای گرفتار شدهاند؟
هوش مصنوعی: دل پرمهر و وفا که در راه تو قدم گذاشته، چه مشکلات و سختیهایی که سرنوشت برایش به وجود نیاورد.
هوش مصنوعی: اسلام و کفر به خاطر زیبایی و جذابیت او دچار سرگردانی و آشفتگی هستند؛ زیرا از بلای مسلمان و کافر در این مورد شنیدهام.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویرسازی زیبا و شاعرانهای از عشق و زیبایی میپردازد. او به طرز استعاری به ویژگیهای ظاهری محبوب اشاره میکند؛ مانند خال، خط و زلف که نمادهای زیبایی هستند. بهنوعی این زیباییها را به زرهای تشبیه کرده که نشاندهندهی قدرت و جذابیت عشق است.
هوش مصنوعی: زیبایی و جاذبهی خاصی از یک شخص یا چیزی را نمیشناسم که بتواند خورشید را در سایهی چتر خود بگیرد.
هوش مصنوعی: دل را به عشق اولین نگاه او سپردم و جانم را برای داشتن دوبارهاش فدای او کردم.
هوش مصنوعی: عزیزم به خاطر دوستیاش از من دوری کرده است. بیچاره من که در این جدایی، مجرم هستم و مجازات این جدایی را میپردازم.
هوش مصنوعی: شب گذشته، با ناز و کرشمهی بتی معصوم مواجه شدم که دلم را شکست و هیچ فکری در مورد عواقب کارهایش نداشتم.
هوش مصنوعی: به باغ برو تا ببینی که باغبان به خاطر تو آتش به خرمن گل نسرین و عبهرش میزند.
هوش مصنوعی: روزگار برای فروغی تیره و تار شده است، اما هنوز هم امکان دیدار با آن ماه روشن وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تسبیح او کنند ملایک ز ساق عرش
کو برکشید عرش و هم او گسترید فرش
تر دامنی که ننگ وجودست گوهرش
دریا نشسته خشک لب از دامن ترش
طفل سخن به شیر سگ آلود از آنگهی
کاین شوخ گربه چشم گرفتست در برش
سرگشته شد چو زیبق ناکشته کز تری
[...]
صبح حمایل فلکت آهیخت خنجرش
کآمیخت کوه ادیم شد از خنجر زرش
هر پاسبان که طرهٔ بام زمانه داشت
چون طره سر بریده شد از زخم خنجرش
صبح از صفت چویوسف و مه نیمهٔ ترنج
[...]
هر دم که در صفای رخ یار بنگرد
گردد همه جهان بحقیقت مصورش
چون باز در فضای دل خود نظر کند
بیند چو آفتاب، رخ خوب دلبرش
پروردگار خلق خدایی به کس نداد
تا همچو کعبه روی بمالند بر درش
از مال و دستگاه خداوند قدر و جاه
چون راحتی به کس نرسد خاک بر سرش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.