گنجور

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸

 

ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیاز

ای عشق چاره ساز جگرسوز جان گداز

تو در غنای مطلق و ما در فنای محض

جانها در آرزوی تو، ای عشق چاره ساز

گفتم که: سر ببازم بر آستان تو

[...]

قاسم انوار
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۶۲ - و له ایضا

 

ساقی! بیار باده و مطرب بساز ساز

تا برگ عیش را بود از نغمه تو ساز

گر کعبه کوی دوست بود می کنم طواف

ور قبله روی یار بود می برم نماز

تا همچو باز دیده فروختم ز غیر

[...]

حیدر شیرازی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴

 

عمری دویده ایم به دنبالِ اهل راز

یارب مگر به یار رسم خود تو چاره ساز

زاهد به راه مسجد و ما کوی می فروش

تا کارِ کی برآورد آن یار بی نیاز

انکار بر حقیقت عاشق چه می کنی

[...]

خیالی بخارایی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴

 

ای عشق چاره ساز جگر سوز دلنواز

بستان مرا ز دست من و کار من بساز

گر داستان زلف تو خوانم مطولست

کوته کنم بروی تو افسانه دراز

کی آورم بسجده محراب سرفرو

[...]

اسیری لاهیجی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - در ستایش میرمیران

 

ای برسر سپهر برین برده ترکتاز

خورشید بر سمند بلند تو طبل باز

دادند بهر لعل زر نقره خنگ تو

در کورهٔ سپهر زر مهر را گداز

دولت بود متابع بخت جوان تو

[...]

وحشی بافقی
 

حزین لاهیجی » ترکیب بند در مرثیهٔ حضرت سید الشهدا (ع)

 

داد از تو، ای زمانهٔ بیدادگر که باز

شرمنده نیستی ز ستمهای جانگداز

حزین لاهیجی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲

 

منت خدای را که خداوند بی‌نیاز

عمر دوباره داد به شاه گدانواز

داری تخت ناصردین شاه تاجور

کز فضل کردگار بود عمر او دراز

تا سرکشان دیومنش را کشد به خون

[...]

فروغی بسطامی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۷ - در ستایش امیرالامراء العظام مبرزا نبی خان رحمه الله فرماید

 

محمود ماه من‌که غلامش بود ایاز

دیشب دعای میر بدینگونه‌کرد ساز

بر کف‌ گرفت زلف ‌که یارب به موی من

عمر امیر کن چو سر زلف من دراز

خشمش چو هجر طلعت من باد دلشکن

[...]

قاآنی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵

 

ایدل گرت هواست که در عالم نیاز

گردد بنفس عارجه معراجت این نماز

همت طلب نخست ز مردان پاکباز

تکبیر پس بگوی وز هستی کن احتراز

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ - شانزده بند عاشورایی

 

چون خیمه زد به کوفه، ز یثرب شه حجاز

شد بسته راه صلح و، در جنگ گشت باز

خواندند کوفیان ز حجازش سوی عراق

تا سر نهند بر قدمش از سر نیاز

بستند آب بر رخ فرزند فاطمه

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ - شانزده بند عاشورایی

 

دارد هماره سوی تو چشم امید باز

کاید برآستان تو ساید سر نیاز

ترکی شیرازی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

بر وی درازتر شود این آرزو و آز

چندانکه مردمی بزید در جهان دراز

پند ستوده عرب است آنکه مرد را

گردد جوان چو پیر شود آرزو و آز

بر رشته دراز امل خواجه می تنید

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

دلدار دوست ترک سفر کرد ساز باز

یا رب بوصل او سبب خیر ساز باز

ساز سفر به شهر صفر کرد باز یار

ای کاش باز از سفر آید صحیح و ساز

کوته چو روز وصل بود سال و ماه عمر

[...]

حاجب شیرازی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - چهارده بند ادیب الممالک در مراثی اهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین

 

القصه چون بکوفه رسید از صف حجاز

جادوی چرخ شعبده ای تازه کرد ساز

هر چند کار بدرقه در کوفه نیک نیست

اما نخست خوب شدندش به پیشباز

کرد آن یکی غبار رهش توتیای چشم

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
sunny dark_mode