گنجور

 
حیدر شیرازی

ساقی! بیار باده و مطرب بساز ساز

تا برگ عیش را بود از نغمه تو ساز

گر کعبه کوی دوست بود می کنم طواف

ور قبله روی یار بود می برم نماز

تا همچو باز دیده فروختم ز غیر

جز بر رخ تو می نکنم هر دو دیده باز

یک دم کرشمه ای کن و صد بی نوا بسوز

روزی عنایتی کن و با عاشقی بساز

تا قامت و رخ تو بدیدم نمی کنم

هرگز تفرج گل خندان و سرو ناز

رامین شدی و کعبه ی خود ساز کوی ویس

محمود باش و قبله ی خود کن رخ ایاز

حیدر! حمایت سر زلفش چه می‌کنی

کوته زبان چگونه حکایت کند دراز؟