گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست

از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

یادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ

در معرضی که تخت سلیمان رود به باد

حافظ گرت زپند حکیمان ملالت است

[...]

شیخ بهایی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - مدح حضرت امیر مؤمنان (ع)

 

زین ششدرم چو بال فشانی دهد گشاد

این هفت قله را، چو غباری دهم به باد

بر سدره روح قدسی من آشیان کند

این دخمه را نهم به سر گور کیقباد

جان بی غمانه وارهد از جسم خیره سر

[...]

حزین لاهیجی
 

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴

 

داد از تظلم فلک حقه باز داد

چندین هزار خرمن هستی به باد داد

در گلشن وجود شکفته نشد گلی

کآخر ورق ورق نه به خاک فنا فتاد

این معدن مروت و این کان عقل و هوش

[...]

خالد نقشبندی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۲

 

چون صدر دین امام مبین مقتدای راد

دل سان وحید در صف کرببلا فتاد

آمد به خیمگه پی بدرود اهل بیت

تسکینشان به صبر و تسلی به اجر داد

هم در وداع حمد خدای مجید کرد

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۳

 

چون شاه دین به لشکر کین روبرو فتاد

اتمام امر را به نصیحت زبان گشاد

فرمود ای امیر معسکر چرا نکرد

فهمت تمیز تیه ظلال از ره رشاد

دیدی غرور جاه چسان بردت از نظر

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۱

 

زینب دگر زبان به تکلم فرا گشاد

داد تظلم از طرف اهل بیت داد

صفایی جندقی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۸ - وله

 

بر بوی آنکه روح نیا گردد از تو شاد

هردم برسم خان خلیلی بعدل و داد

وه زین برادری که چنین دلکش اوفتاد

طوبی له آن پدر که چو در خلد رو نهاد

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۳ - در تهنیت عیدنوروز و منقبت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام گوید

 

چو نوروز کاوه سان علم برکتف نهاد

سربیور است دی ز تاج و تن او فتاد

فریدون فرودین برآمد بتخت شاد

در و دشت جست زیب چو او رنگ کیقباد

جیحون یزدی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵

 

گر داری اعتقاد به عدل حق ای جواد

بر موقف حساب ترا باید اعتقاد

کآنجا براستی کند اظهار عدل و داد

تعدیل کفر و دین شود اندر صف معاد

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۳۹ - هشیار باش

 

این چند روز عمر، که هستی تو در جهان

هشیار باش، تا ندهی نام خود بباد

فردا کز این جهان، به جهلن دگر روی

کاری بکن که خلق، به خیرت کنند یاد

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۲ - دوازده بند ولایی و عاشورایی

 

ای چرخ از جفا و ستم کاری تو داد!

نبود دلی ز دست تو اندر زمانه شاد

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۲ - دوازده بند ولایی و عاشورایی

 

ای روزگار! از تو و بی رحمی تو داد

هرگز دلی نگشت ز بی مهر تو شاد

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۳ - هفت بند نینوایی

 

جان ها فدای جسم به خون غرقهٔ تو باد

یک دل به ماتم تو به گیتی مباد شاد

ترکی شیرازی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷

 

ای ترک پارسی‌سخن خلّخی‌نژاد

ای از لب و رخ تو دلم شاد خوار و شاد

می ده که نوش باد مرا می ز دست تو

بر روی نرگس تر و آهنگ نوش باد

تا بامداد بوسه همی‌ده ز شامگاه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - قصیده فکاهی

 

دوش از برای خدمت خان عزیز راد

سوی عزیز باد براندم به قلب شاد

ماندم دو شب در آنجا یارب تو آگهی

بر من در آن زمین چه خوشیها که روی داد

خرم صباح بود مرا شادمان مسا

[...]

ادیب الممالک
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۷ - در مدح اعتضادالسَّلطنه

 

مقبول باد طاعتِ شَهزاده اعتضاد

عیدِ سعیدِ فطر بر او فرخجسته باد

چون از جوان بسنده بود طاعتِ خدای

هر طاعتی که کرد خدا را پسنده باد

واجب نمود سجدۀ حقّ را به خویشتن

[...]

ایرج میرزا
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۷ - فدائی مشروطیت ایران

 

ای محترم مدافعِ حُرّیَتِ عِباد

ای قائِدِ شجاع، هواخواهِ عدل و داد

کردی پی سعادتِ ما، جانِ خود فدا

پاینده باد نام تو، روحت همیشه شاد

عارف قزوینی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode