گنجور

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳ - در مدح امیر داد مرضی

 

ای مرتضی نیابت سلطان شرق را

منسوخ کرده صدق تو آیات زرق را

هستی امیر داد بشرق و بغرب و هست

از داد تو نظام چه غرب و چه شرق را

با فکرت تو هیچ ضیا نیست شمس را

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶ - در حق شمس الدین وزیر

 

ای شمی دین جمال تو اصل سعادتست

درگاه فرخ تو سپهر سیادتست

هم عفو احتمال ترا رسم سیرتست

دور سپهر هست چنان کت ارادتست

من عاجزم ز گفتن مدحت ، که مدح تو

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷ - نیز در حق شمس الدین وزیر

 

ای شمس دین ، امیر تویی بر مراد دل

و آنکس که دشمن تو ، اسیر حوادثست

تو واحد جهانی و ثانی آفتاب

و اسلام را سعادت تو عهد ثالثست

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - دربارۀ ملک اتسز

 

شاها ، خدایگانا ، آنی که لحظه ای

از بیم خنجر تو نیارد غنود چرخ

در روزگار دولت تو همچو ماتمی

پوشد ز هیبت تو لباس کبود چرخ

تا رفت جز براه وفاقت نرفت ماه

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۸ - در مرثیۀ رافع بن علاء

 

از مرگ رافع بن علا، آن جهان جود

از رفعت و علا بجهان در اثر نماند

نه شخص او برفت، که شخص کرم برفت

نه ذات او ماند، که ذا هنر نماند

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۴۴ - خطاب بملک اتسز

 

دانی ، شها ، که دور فلک در هزار سال

چون من یگانه ای ننماید بصد هنر

گر زیر دست هر کس و ناکس نشانیم

اینجا دقیقه ایست ، شناسم من این قدر

بحرست مجلس تو و در بحر بی خلاف

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۴۹ - در حق مؤتمن الدین امین الملک

 

ای فخر عصر، مؤتمن دین ، امین ملک

در دل ترا ز آتش انده مباد سوز

با سور و پا سروری و تا هست روزگار

بی سور و بی سرور مبادات هیچ روز

مجروح باد سینهٔ پر کینهٔ عدوت

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - نبز در حق شمس الدین

 

ای شمس دین ، نظام معالی ، جمال ملک

ای زیر پای قدر تو گردون شده بساط

طبع تراست از ستم و بخل اجتناب

رأی تراست با کرم و عدل اختلاط

حساد از خلاف تو در قبصهٔ عنا

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۱ - د رحق شمس الدین

 

ای شمس دین و دولت ، ای صدر شرق و غرب

ای از همه خصال بدی گوهر تو پاک

احباب را ز مایدهٔ جود تو حیات

حساد را ز صاعقهٔ سهم تو هلاک

از عزم نافذ تو ربوده نفاذ باد

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۲ - نیز در حق شمس الدین

 

ای صدر شرق و غرب خداوند شمس دین

خصم ترا مباد ز انده فراغ دل

آثار شکر تو فضلا را غذای روح

انوار مهر تو عقلا را چراغ دل

در مجلس تو هست مرا رحمت روان

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - در مدیحه

 

ما بندگان ، اگر چه جداییم از درت

پیوسته در دعای و ثنای تو مانده ایم

بر ما شب حوادث گیتی دراز گشت

در آرزوی صبح لقای تو مانده ایم

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۲ - در مدح تاج الدوله

 

ای گشته کار خلق مفوض برای تو

اقبال آفریده شده از برای تو

ماوی گه اکابر عالم بکوی تو

منزلگه افاضل گیتی سرای تو

بهرامشاه را اکرا بود مرد حرب(!)

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۳ - در حق صابر بن اسمعیل ترمذی

 

ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل

ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو

ای برده نور چشم معانی ز لفظ تو

وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو

تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۴ - در تهنیت وزارت

 

صدرا ، وزارت از تو جمالی گرفت نو

دیوان بمنصب تو جلالی گرفت نو

کار ممالک از پس نقصان بی قیاس

از نوک خامهٔ تو کمالی گرفت نو

هر مفسلی ، که بود در اطراف شرق و غرب

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۵ - در شکر گزاری از پادشاه

 

احوال بنده باز نظامی گرفت نو

اسباب عیش بنده قوامی گرفت نو

بی صیت و نام بود وز عدل خدایگان

صیتی گرفت تازه و نامی گرفت نو

بخت نفور گشته باقبال سنجری

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۷ - در مرثیۀ رافع بن علاء

 

ای رافع علا ، ز وفات توام غمیست

کان غم نگشت خواهد هرگز گذارده

صد بار گر ببارم از دیده خون دل

یک حق نعمت تو نگردد گزارده

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۸۰ - در حق ملک اتسز

 

ای شاه ، بی سفینهٔ جود تو مانده ام

از چشم و دل در آتش و توفان صاعقه

دیدستم از مفارقت صدر تو همانک

بیند تن از مفارقت نفس ناطقه

وطواط
 
 
sunny dark_mode