نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۲۹ - عرضه داشتن ترجمهٔ نیمهکارهٔ کلیله و دمنه به پادشاه
تحفه چگونه آرم نزدیک تو سخن؟!
آب حیات تحفه کی آرد به سوی جان؟!
گل را چه گرد خیزد از ده گلابزن؟ !
مه را چه ورغ بندد از صد چراغدان؟!
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۳۰ - در تمجید از سخنشناسی پادشاه
درصد هزار قرن سپهر پیاده رو
نارد چنو سوار بمیدان روزگار
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۸
نقاش چیرهدست است آن ناخدای ترس
عنقا ندیده صورت عنقا کندهمی
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۰
من همچو خار و خاکم، تو آفتاب و ابر
گلها و لالهها دهم ار تربیت کنی
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۳
در کار خصم خفته نباشی بهیچ حال
زیرا چراغ دزد بود خواب پاسبان
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۵
دست زمانه یاره شاهی نیفگند
دربازوی که آن نکشیده است بار تیغ
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۲
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر برکه افگنم آن دل کجا برم؟
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۴
گردون گشاده چشم و زمانه گوش
هر حکم را که رای تو امضا کند همی
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۲ - زاغان و بومان
چون باد، خیز و آتش پیگار برافروز
چون ابر، و روز ظفر بی غبار کن
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۱۳ - حکایت درودگر و زن خیانتکارش
صبح آمد و علامت مصقول برکشید
وز آسمان شمامه کافور بردمید
گویی که دست قرطه شعر کبود خویش
تا جایگاه ناف بعمدا فرو درید
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۱۶ - سرانجام بومان
کرد آن سپید کار بملک تو چشم سرخ
تا زرد روی گشت و جهان شد برو سیاه
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۱۸
پیش سپاه تست زبخت تو پیشرو
بر بام ملک تست ز عدل تو پاسبان
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب القرد و السلحفاة » بخش ۵
ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی
در شرط تو نبود که با من تواین کنی
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب القرد و السلحفاة » بخش ۶ - حکایت شیر و روباه و خر
نه امتحان پسوده چوناو موضعی بهدست
نه آرزو سپرده چوناو بقعتی بهپای
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۲ - حکایت مرغ پادشاه
بر بارهای که چون بشتابد چو آفتاب
از غرتش طلوع کند کوکب ظفر
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۴
کز کوه گاه زخم گرانتر کنی رکاب
وز باد وقت حمله سبکتر کنی عنان
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۷
گر باد انتقام تو بربحر بگذرد
از آب هر بخار که خیزد شود غبار
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۷
ای باد صبح دم گذری کن بکوی من
پیغام من ببر ببر ماه روی من
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۴
هر خط که او نویسد شیرین ازان بود
کان هست صورت سخونان چو شکرش
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱۹
پیش حصار حزم تو کان حصن دولت است
بحر محیط سنگ نیارد به خندقی