گنجور

 
نصرالله منشی

برهمن گفت:خون هرگز نخسبد، و بیدار کردن فتنه بهیچ تاویل مهنانماند، و در تواریخ و اخبار چنان خوانده ام که چون شیر از کارگاو بپرداخت از تعجیلی که دران کرده بود بسی پشیمانی خورد و سرانگشت ندامت خایید.

نیک برنج اندرم از خویشتن

گم شده تدبیر و خطا کرده ظن

و بهروقت حقوق متاکد و سوالف مرضی او را یاد می‌کرد و فکرت و ضجرت زیادت استیلا و قوت می‌یافت، که گرامی تر اصحاب و عزیزتر اتباع او بود، و پیوسته می‌خواست که حدیث او گوید و ذکر او شنود. و با هریک از وحوش خلوتها کردی و حکایتها خواستی. شبی پلنگ تا بیگاهی پیش او بود، چون بازگشت برمسکن کلیله و دمنه گذرش افتاد. کلیله روی بدمنه آورده بود و آنچه از جهت او در حق گاو رفت باز می‌راند. پلنگ بیستاد و گوش داشت. سخن کلیله آنجا رسیده بود که: هول ارتکابی کردی، و این غدر و غمز را مدخلی نیک باریک جستی، و ملک را خیانت عظیم روا داشتی. و ایمن نتوان بود که ساعت بساعت بوبال آن ماخوذ شوی و تبعت آن بتو رسد و هیچکس از و حوش ترا دران معذور ندارد، و در تخلص تو ازان معونت و مظاهرت روانبیند، و همه برکشتن و مثله کردن تو یک کلمه شوند. و مرا بهمسایگی تو حاجت نیست از من دورباش و مواصلت و ملاطفت در توقف دار. دمنه گفت که:

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر برکه افگنم آن دل کجا برم؟

نیز کار گذشته تدبیر را نشاید، خیالات فاسد از دل بیرون کن و دست از نیک و بد بدار و روی بشادمانگی و فراغت آر، که دشمن برافتاد و جهان مراد خالی و هوای آرزو صافی گشت.

سرفراز و بفرخی بگراز

لهو جوی و بخرمی می‌خور

و ناخوبی موقع آن سعی در مروت و دیانت بر من پوشیده نبد، و استیلای حرص و حسد مرا بران محرض آمد.

 
 
 
مسعود سعد سلمان

گر بر کنم دل از تو بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم آن دل کجا کنم

نصرالله منشی

همین شعر » بیت ۴

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر برکه افگنم آن دل کجا برم؟

نصرالله منشی

همین شعر » بیت ۴

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر برکه افگنم آن دل کجا برم؟

کمال‌الدین اسماعیل

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برم؟

طبق نظر استاد مهدی نوریان تبدیل ردیف این بیت در نقل قول کمال اسماعیل از آن منقول از نقل آن در کلیله و دمنه است.