×
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۸ - مقاله چهارم در اقامت نمازهای پنجگانه که پنجه طاقت قوی پنجگان تاب مشقت داده اوست و جبین عزت گردن فرازان به خاک مذلت نهاده او
ساق ادب بر زده عرش برین
بر در طاعت شده کرسی نشین
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده
صحن حرم روضه خلد برین
او به چنان صحن مربع نشین
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده
چون تو ازان سنگ شوی بوسه چین
بوسه زن دست که باشی ببین
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۵ - حکایت علی بن موفق قدس سره و مناجات وی با حضرت حق جل و علا
گر نه تو را خواستمی کی چنین
دادمیت ره سوی این سرزمین
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۷ - حکایت زنده دلی که با مردگان انس گرفته بود و از زندگان فرار می نمود
مرده دلانند به روی زمین
بهر چه با مرده شوم همنشین
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۰ - مقاله دهم در اشارت به سهر که نشانه هوشیاری و علامت بخت بیداریست
روز چنان می گذرد شب چنین
کی شوی آماده روز پسین
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۶ - مقاله سیزدهم در مخاطبه سلاطین که اگر بر دیگران می تابند آسمان عدل را چشمه آفتابند و اگر همه گرد خود می گردند طوفان ظلم را گرداب
بارگی خاص تو را هر پسین
کاه و جو از توبره خوشه چین
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۰ - مقاله پانزدهم در تنبیه آنان که صبح شیب از شب شباب ایشان دمیده است و در آن صبحگاهی نسیم آگاهی به مشام ایشان نرسیده
گردش دولابی چرخ برین
بر سر آرام گرفته زمین
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۴ - مقاله هفدهم در اشارت به حسن خوبان و جمال محبوبان که دلفریب ترین گل این بهارستانند و ناشکیب ترین نقش این نگارستان
هست دو چشمت ز شعاعش دو عین
بینی سیمین الفی بین بین
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۶۰ - مقاله بیستم در پند دادن فرزند ارجمند که در بستان طفولیت به نبات حسن پرورده باد و در بستان بلاغت به نهایت کمال پی آورده
خنده زنان گاه به آن گه به این
رسته دندان منما همچو «سین »
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۳ - در مرثیه فرماید
باز فلک سلسلهای زد به هم
کز اثرش گشت جهانی حزین
اتشی افروخت که از پرتوش
دود برآمد ز زمان و زمین
فتنهای انگیخت که از هم گسست
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۱
ور نبود بر سر خوان، آن و این
هم بتوان ساخت به نان جوین
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت دوم
ور نبود بر سر خوان آن و این
هم بتوان ساخت بنان جوین