نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۲ - مقالت هفتم در فضیلت آدمی بر حیوانات
هر که تو بینی ز سپید و سیاه
بر سر کاری است در این کارگاه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۲ - مقالت هفتم در فضیلت آدمی بر حیوانات
کفش دهی باز دهندت کلاه
پردهدری پرده درندت چو ماه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۴ - مقالت هشتم در بیان آفرینش
چونکه تو برخیزی ازین کارگاه
باشد برخاسته گردی ز راه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۴ - مقالت هشتم در بیان آفرینش
لاف بسی شد که درین لافگاه
بر تو جهانی به جوی خاکِ راه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۵ - داستان میوه فروش و روباه
هر که در این راه کند خوابگاه
یا سرش از دست رود یا کلاه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۶ - مقالت نهم در ترک شئونات دنیوی
منزل خود بین که کدامست راه
وآمدن و رفتن از این جایگاه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۸ - مقالت دهم در نمودار آخرالزمان
زاغ که او را همه تن شد سیاه
دیده سپید است در او کن نگاه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۲ - مقالت دوازدهم در وداع منزل خاک
چون شدهای بستهٔ این دامگاه
رخنه کنش تا بهدر افتی به راه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۴ - مقالت سیزدهم در نکوهش جهان
ساخت ازو همت قارون کلاه
از سر آن رخنه فروشد به چاه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۷ - داستان پادشاه ظالم با مرد راستگوی
رفت یکی پیش ملک صبحگاه
راز گشایندهتر از صبح و ماه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۰ - مقالت شانزدهم در چابکروی
گر تو زمینریزه چو خورشید و ماه
پای نهی بر فلک از قدر و جاه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۲ - مقالت هفدهم در پرستش و تجرید
نیست عجب خنده ز روی سیاه
کاَبر سیه برق ندارد نگاه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۵ - داستان جمشید با خاصگی محرم
سرخ شود روی رعیت ز شاه
خاصه رخ خاصگیان سپاه»
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۵ - داستان جمشید با خاصگی محرم
دار درین تشت زبان را نگاه
تا سرت از تشت نگوید که آه
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۹ - داستان بلبل با باز
من که همه معنیَم، این صیدگاه
سینهی کبکم دهد و دستِ شاه
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۵
دوش درآمد ز درم صبحگاه
حلقهٔ زلفش زده صف گرد ماه
زلف پریشانش شکن کرده باز
کرده پریشان شکنش صد سپاه
از سر زلفش به دل عاشقان
[...]
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - وله ایضا یمدحه
ای برخ روشن و زلف سیاه
کرده شب و روز جهانی تباه
سلسلۀ زلف تو بر پای باد
آینۀ حسن تو در دست ماه
صورت جان روی نماید مرا
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - مگر آرزوی دیدن ما در و دوستان و خویشان او را باز به دهلی آورد:
تا زچنان بخشش مفلس پناه
شکرکنان پای نهادم به راه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - سلطان کیقباد، گر چه جوان عشرت پسند و عیاش بود مگر از فهم شعر بی بهره نبود وامیر خسرو را صله داد و مکلف به نظم آوردن شرح دیدار او سال پیش بین پسر و پدر (کیقباد و ناصرالدین محمود) نمود، زیرا امیر خسرو خود گواه آن وقایع بود که، آن زمان سبب استحکام اوضاع سلطنت هند گردید در قران السعدین میگوید:
بعد دو روزی که رسیدم ز راه
زآمدنم زود خبر شد به شاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - اینک شاعر بیان می کند که چسان قران السعدین را به نظم آورد:
باز نیامد قلمم تا سه ماه
روز و شب از نقش سپید و سیاه