گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح امیرابو محمد بن محمود غزنوی

 

نباشد بس عجب شاها! اگر شادی کند شاهی

ز چون تو شه، که شاهان چون ستاره اند و تو ماهی

چنان کز تو به نزدیک منست ای خسرو آگاهی

ز تو تا خسروان چندان بود کز ماه تاماهی

ایا مر گاه شاهی را به جای یوسف چاهی

[...]

فرخی سیستانی
 

امیر معزی » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

به من بگذشت ناگاهی جهان افروز دل خواهی

قدش نازنده چون سروی رخش تابنده چون ماهی

ز قیرش بر سمن دامی ز مشکش پرشکر مهری

زسحرش در مژه تیغی ز سیمش در زنخ چاهی

بدو گفتم نگارینا زمانی مگذر از پیشم

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۰

 

الا ای نقش کشمیری الا ای حور خرگاهی

به دل سنگی به بر سیمی به قد سروی به رخ ماهی

شه خوبان آفاقی به خوبی در جهان طاقی

به لب درمان عشاقی به رخ خورشید خرگاهی

خوش و کش و طربناکی شگرف و چست و چالاکی

[...]

سنایی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴

 

زهی ملک لطافت را وجودت نازنین شاهی

جهان عالم آرایت سپهر حسن را ماهی

ز مهر رویت ار عکسی فتد بر عالم خاکی

هزاران ماه کنعانی بر آرد سر ز هر چاهی

بگرد غنچه خندان در آمد سبزه خطت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

نگارینا نمیشاید ترا گفتن برخ ماهی

که در حسنت کسی همتا ندید از ماه تا ماهی

ز نور روی تو خورشید اگر نه ذره ئی بودی

برین پیروزه او رنگش مسلم کی شدی شاهی

دلم را ز آتش اندوه بآب لطف برهاند

[...]

ابن یمین
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲

 

مبارک منزلی، کانجا فرود آید چو تو ماهی

همایون عرصه‌ای، کارد به سویش رخ چنین شاهی

روان شد موکب جانان چرایی منتظر ای جان؟

چو خواهی رفت ازین بهتر نخواهی یافت همراهی

مکن عیبم که می‌کاهم چو ماه از تاب مهر او

[...]

سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۸

 

نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان شاهی

بهشتست او که اندر وی بیابی هرچه می خواهی

اگرچه عاشقانش را بهشت اندر نظر ناید

غلام هندوند اورا همه ترکان خرگاهی

ایا دنیا زتو گلشن بعشق تست جان درتن

[...]

سیف فرغانی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۰

 

به فکرت خواستم کز سر وحدت یابم آگاهی

خطاب آمد که از پیر مغان خواه آنچه می خواهی

کشم رخت ارادت بر در پیر مغان روزی

اگر دولت کند دمسازی و توفیق همراهی

نگویم با علو همتش زین اطلس والا

[...]

جامی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵

 

مرا ای سایه در دشت جنون عمریست همراهی

ز اطوارت نیم راضی نداری اشکی و آهی

همه شب همچو پروانه مرا ای شمع می سوزی

نمی ترسی که آهی برکشم از دل سحرگاهی

بجسم ناتوانم بیش ازین مپسند بار غم

[...]

فضولی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۷

 

شبم را نیست امید سحر در فرقت ماهی

نسیم آه سردم در غلط می‌افکند گاهی

میلی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۳

 

نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر کاهی

که هر تار نگاه عبرتی، باشد بحق راهی

ز دلها، میتوانی ره ببزم قرب حق بردن

که هر طاق دلی، آن بار گه را هست درگاهی

بساط بزم قرب حق، پر است از شیشه دلها

[...]

واعظ قزوینی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۳

 

به طبع مقبلان یارب‌کدورت را مده راهی

براین ‌آیینه‌ها مپسند زنگ تهمت آهی

چراغ ابلهان عمری‌ست می‌سوزد درین محفل

چه باشد یک شرر بالد فروغ طبع آگاهی

جهان آیینهٔ وهم است و این طوطی سرشتانش

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۵

 

در دل زد خیال پرتو مهرت سحرگاهی

چراغان فلک چون صبح کردم خامش از آهی

چو ماه نو فلک را زیر دست سجده می‌بینم

نیازم می‌زند ساغر به طاق ابروی چاهی

بهار آرزو نگذاشت در هر رنگ نومیدم

[...]

بیدل دهلوی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۰ - به یکی از دوستان نوشته

 

نه سایه ای از تو بر سر نه تابی از تو به روزن

مرا از آن چه که سروی مرا از این چه که ماهی

یغمای جندقی
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۹۵ - برون زین گنبد در بسته پیدا کرده ام راهی

 

برون زین گنبد در بسته پیدا کرده ام راهی

که از اندیشه برتر می پرد آه سحر گاهی

تو ای شاهین نشیمن در چمن کردی از آن ترسم

هوای او ببال تو دهد پرواز کوتاهی

غباری گشته ئی آسوده نتوان زیستن اینجا

[...]

اقبال لاهوری
 

رهی معیری » غزلها - جلد اول » آتش خاموش

 

نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی

نه بر مژگان من اشکی نه بر لب‌های من آهی

نه جان بی‌نصیبم را پیامی از دلارامی

نه شام بی‌فروغم را نشانی از سحرگاهی

نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode