گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷

 

اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم

زمانی با تو بنشینم، دمی در روی تو خندم

درآ شاد از درم خندان که در پایت فشانم جان

مدارم بیش ازین گریان، بیا، کت آرزومندم

چو با خود خوش نمی‌باشم، بیا ، تا با تو خوش باشم

[...]

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۲

 

بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم

که سنگ خاره جان گیرد بپیوند خداوندم

همی‌گفتم به گل روزی زهی خندان قلاوزی

مرا گل گفت می دانی تو باری کز چه می خندم

خیال شاه خوش خویم تبسم کرد در رویم

[...]

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶

 

خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم

به دیدار تو خوشنودم به گفتار تو خرسندم

اگر چه خاطرت با هر کسی پیوندها دارد

مباد آن روز و آن خاطر که من با جز تو پیوندم

کسی مانند من جستی زهی بدعهد سنگین دل

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۸

 

من از تو هیچ نبریدم که هستی یار دلبندم

تو را چون بنده‌ای گشتم به فرمانت کمر بندم

سواری چیست و چالاکی دلم بستی به فتراکی

خوشا و خرما آن دل که باشد صید دلبندم

بدین خوبی بدین پاکی که رویت ( چون مهی خاکی )

[...]

سعدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰

 

از آن لب چون به یک بوسه من بیمار خرسندم

نخواهم شیشهٔ نوش و نباید شربت قندم

مگر یزدان به روی من در وصل تو بگشاید

و گرنه من در گیتی به روی خود فرو بندم

نشان مهر ورزیدن همان باشد که: هر ساعت

[...]

اوحدی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶

 

نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی بندم

ز خوبان منقطع کردی بری از خویش و پیوندم

بجز تو گر دل و جان را بود آرام و پیوندی

دگر با دل نیارامم دگر با جان نپیوندم

تو داری روی همچون گل من شوریده چون بلبل

[...]

سیف فرغانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۷

 

به هرحالی که پیش آید خیالی نقش می بندم

از آن رو چون گل خندان به رویش باز می خندم

چو سرمستان به میخانه دگرباره درافتادم

حجاب رند رندانه ز پیش خود بر افکندم

گسستم از همه عالم به اصل خویش پیوستم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۱

 

نبودم یکنفس طاقت که چشم از یار بربندم

کنون در خواب اگر بینم خیال دوست خورسندم

بجانت ای دلارامم که تا غایب شدم از تو

بدل مشتاق دیدارم بجانت آرزومندم

شدم صید و همی گفتم که بر بندی بفتراکم

[...]

حسین خوارزمی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱ - تتبع خواجه

 

نبینم سوی او گرچه به رویش آرزومندم

چو در مجلس بود آن مه بدین مقدار خرسندم

ز هجرت گریه‌های تلخ زهرم در مذاق افکند

چه باشد کام جان شیرین کنی از یک شکرخندم

به چشم آن لحظه بنشاندم نهال سرو قدت را

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۷

 

مجالی نیست کز شور رقیبان با تو پیوندم

همان بهتر که از کوی تو امشب رخت بربندم

ز شب تا صبح می‌پختم خیال آن لب میگون

نمک بر زخم‌های پرده دل می‌پراکندم

نه آزادم کنی نه می‌کشی نه دانه می‌ریزی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode