گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت رضا علیه‌السلام

 

به‌گردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا

جواهر خیز وگوهرریز وگوهربیز وگوهرزا

چو چشم اهرمن خیره چو روی زنگیان تیره

شده‌گفتی همه چیره به مغزش علت سودا

شبه‌گون چون شب غاسق‌گرفته چون دل عاشق

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در وصف نامۀ پادشاه‌گیتی ستان محمدشاه غازی انارلله برهانه‌گوید

 

شکسته خامهٔ آذرگسسته نامهٔ قسطا

چه خامه خامهٔ خسرو چه نامه نامهٔ دارا

گسسته دفتر شاپور و خسته خاطر آزر

شکسته رونق ارژنگ و بسته بازوی مانا

به سعی خامهٔ ماهر به فرق نامهٔ طاهر

[...]

قاآنی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

قدم زد باز در برج حمل مهر جهان پیما

مثال عاشقی کاندر بر معشوق گیردجا

سراسر روی صحرا سبز وخرم گشته پنداری

که فراش صبا گسترده فرش از اطلس ودیبا

ز یک سو بر اشک افشان به سان دیده وامق

[...]

بلند اقبال
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۹ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر علیه السلام

 

در این شادی تفرج را بران توسن سوی صحرا

میندیش ازسموم دی بجیب اندر بنه مینا

که چون شد مردمست از می کند بر برف استهزا

برون سنگین مکن از خز درون رنگین کن از صهبا

جیحون یزدی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - مهر درخشان

 

شبا هنگام چون شد ناپدید این گوهر رخشا

عیان از عین گردون شد هزاران لؤلؤ لالا

چو موسی گشت خور اندر به طور ایمن مغرب

چو عِجْل سامری فرعون شب شد ناگهان پیدا

چو یوسف شد نهان خورشید خاور در چه مغرب

[...]

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - گل گلزار علیین

 

تو را ای مرغ دل تا کی، در این منزل بود مأوی

به بند دام نفسانی، تو را تا چند باشد پا

قفس را بشکن و بگسل ز پای خویش دام ای دل

روان شو جانب منزل، از این بیدای ناپیدا

اگر خواهی روان بینی،‌ نهال قامت جانان

[...]

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

نمی‌دانم چه گلزار است این خرم فضا، یا رب

که گوش باغبان نشنیده آواز هزارش را

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

فزاید تیرگی در چشم عاشق شعله آن مه،

مگر شمع رخی روشن کند شبهای تارش را

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

جز این صیاد سنگین دل ما را کشت و رفت آن گه،

پس از کشتن نمی دانم که می بندد شکارش را

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

به کوی دوست بی سامان، یکی پیک غریب استم،

که از ناآشنائیها، نمی داند دیارش را

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

دلی کز آفتاب طلعت آن ماه شد غافل

چو بخت افسر و زلف تو دیدم روزگارش را

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

اگر ملک دلم ویران شد از دست غمش شادم

که روزی می‌کند تعمیر، شه ملک خرابش را

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

نمی آرد چرا در حلقه چشم من آن مه پا

به صد عجز و نیاز،‌ آن گه که می بوسم رکابش را

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

ز لعل لب اگر بخشد شرابم ساقی گل رخ،

من خونین رخ از لخت جگر آرم کبابش را

افسر کرمانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱ - حب احمد و آل

 

نمیدانم چه می بود اینکه ساقی داشت در مینا

که از یک جرعه اش آتش به جانم ریخت سرتاپا

همین می بد که مجنون خورد و شد دیوانه لیلی

همین می بد که وامق خورد و شد شوریده عذرا

بود رنگ همین می از ازل در سرخ گل پنهان

[...]

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح امام العصر خاتم الاوصیا عجل‌الله تعالی فرجه

 

که خفته‌ اندرین قالب که باشد اندرین ماوی

که گه خواند سوی دینم گهی راند سوی دنیا

گهی پوشد به جسم طیلسان «سولت نفسی»

گهی بخشد شرف بر قدم از تشریف کرمنا

گهی روشن کند دل از ید و بیضاء موسایم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۱ - تاریخ مرحوم نوائی

 

جهانا می‌جهانی رخش کین تا کی در این بِیْدا

عجب بیدادها بینم در این بِیْدا ز تو پیدا

کنی تا کی به یک کاسه دهی تا کی به یک کیسه

عسل با زهر حنظل با طبرزد خار با خرما

خراشد صورت دل چند از دستت به هر محفل

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۶ - واقعه زمین کربلا

 

اگر فرزند زهرا در زوال ظهر عاشورا

ز تیر و تیغ دشمن گشت بی‌سر یکه و تنها

کنون از اهتمام دوستان در ظاهر معنی

ز جوش کثرت زوار شبها تا سحر برپا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۴ - زبان حال امام بر سر تربت جدش

 

بدین زودی نمی‌رفتم ز کویت لیک ترسیدم

که در امر الهی اوفتد تاخیر یا جدا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۴ - زبان حال امام بر سر تربت جدش

 

جفاهایی که دارد زاده مرجانه در خاطر

نموده پیش پیش اندر دلم تاثیر یا جدا

صامت بروجردی
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۹
sunny dark_mode