گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل‌بک

 

جهان او راست می‌دارد به شادی

کِه و مِه را همی بخشد به رادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

 

روان گشتی گر او فرمان بدادی

که زُفت و بددل از مادر نزادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

به من تو ویس را آنگاه دادی

که تا سی سال دیگر دخت زادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

ز هنجار خرد دور اوفتادی

چو رفتی دخت نازاده بدادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

تو این دختر به فرّ من بزادی

چرا اکنون به دیگر جفت دادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى

 

گهی در چاه وسواس اوفتادی

گهی دل را به دانش پند دادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۲ - رسیدن شاه موبد به مرو با ویس و جشن عروسى

 

نه لب را بر سخن گفتن گشادی

نه مر گوینده را پاسخ بدادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

بنفشه برچدی هر بامدادی

به یاد زلف او بر دل نهادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

بر آمد ناگهان یک روز بادی

مرا بنمود روی حور زادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

ز جان خویش بندی بر گشادی

بیاوردی و بر جانم نهادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

ز جام می همی بارید شادی

چو از مستی جوانمردی و رادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

بدو گفت ای بهشت کام و شادی

به تو یزدان نموده اوستادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

ندانم تو بدو چون او فتادی

به مهر او را دل از بهر چه دادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان

 

ازیشان خود تو از جمشید زادی

تو نیز آن گوهرت بر باد دادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان

 

ترا بی من بزرگی باد و رادی

مرا بی تو درستی باد و شادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

نه باجی بر یکی کشور نهادی

نه شهری را به پیروزی گشادی

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۱۴
sunny dark_mode