گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱

 

روان در عرض راه آمد مرا پیش

دمی سرد ولبی خشک و دلی ریش

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱

 

زند این دسته گاه از پس گه از پیش

کند آن کاکلم گاهی، گهی ریش

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۴ - سرگذشت شیرین

 

اگر چه دوری از تو مرهم ریش

گذشتن نیست جز از هستی خویش

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۶ - حکایت

 

اگر خواهی همی کام من و خویش

به پای مرحمت گامی بنه پیش

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۶ - حکایت

 

کسی کو بگذرد از شیوه خویش

خطرهائی چنین می آیدش پیش

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۶ - حکایت

 

چو شیرین جام بردی بر لب خویش

گرفتی زهره جام خویشتن پیش

یغمای جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

نهی مرهم به زخمم یا کنی ریش

بود کی با توام پروایی از خویش

به حال مهر و کین روی سوی من باش

چه جلابم فرستی یا دهی بیش

خوشم تا با منت باشد توجه

[...]

صفایی جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۸ - درشرح حال خودگوید

 

ندانم خود چه کرده ام با دل خویش

که دارد قصد جانم از پس وپیش

بلند اقبال
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مناجات

 

ندانم من چسازم با، خر خویش

که باشد عیب هایش بیش از بیش

وفایی شوشتری
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۹ - مناجات زبانحال از قول آنحضرت

 

برای قتل من خصم کج اندیش

کشیده لشگر کین از پس و پیش

نیر تبریزی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴ - الاتصال

 

ابا قطع نظر اندر کم و بیش

ز تقیید وجود عینی خویش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۹ - عبدالرقیب

 

بود عبدالرقیب آنکس که در کیش

بخود بیند رقیبش اقرب از خویش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۸ - عبدالعفو

 

من از وی کرده بودم عفوز آن پیش

که عفو از وی شود صادر بدرویش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۹۹ - المدد الوجودی

 

بود محتاج آن در هستی خویش

نماند ورنه باقی لحظه‌ئی بیش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳۸ - الموت

 

نماند او را غم بیگانه و خویش

شد آزاد از خیال مذهب و کیش

صفی علیشاه
 
 
۱
۳۹
۴۰
۴۱
۴۲
۴۳
sunny dark_mode