نهی مرهم به زخمم یا کنی ریش
بود کی با توام پروایی از خویش
به حال مهر و کین روی سوی من باش
چه جلابم فرستی یا دهی بیش
خوشم تا با منت باشد توجه
دهی نوشم به رحمت یا زنی نیش
به وصل از یاد هجرانت ملولم
نیرزد قرب با این مایه تشویش
نشاندی تیرسان نالان به خاکم
ز شست ترک ای ترک جفا کیش
ز ترس مدعی گم گشته ام را
کجا دارم ز کس یارای تفتیش
ندانم از کجا این دردها را
کنم درمان که هست از صبر من بیش
به مرگ از زندگی بیزاریم داد
بسی منت به دوشم از بد اندیش
لباس عاریت چو از هردو شد سلب
چه دانی فرق دولتمند و درویش
صفایی رو به اسباب خدا داشت
امید ار داشت از بیگانه یا خویش
وگرنه ما سوی الله مردگانند
ز غیر زنده کی کاری رود پیش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شما را شرم باد از کردهٔ خویش
وزین کشته یلان افتاده در پیش
به قبرستان گذر کردم کم وبیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بیکفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش
حساب نسیههای کژ میندیش
چو زان حلوای نقد آن مرد درویش
مخور غم از برای امّت خویش
که هست از جرم ایشان فضل ما بیش
مکن بر من ستم جانا از ین بیش
بکارت می نیاید به بیندیش
لبت خون می چکاند از دل من
نمک خون آورد پیوسته از ریش
مرا دل خود ز جور چرخ ریشست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.