گنجور

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۷ - در سر صفات بعیان عین الیقین فرماید

 

بگو ای شیخ اکنون چون کبیر است

در اینجا کردهام من بینظیر است

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

مرا گنج معانی در ضمیر است

ز اسرارم خوارج در زحیر است

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

مرا گنج معانی بس کبیر است

امیرالمؤمنینم دستگیر است

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

مرا گنج معانی آن امیر است

که او جبّار اکبر را وزیر است

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۶ - در آفرینش انسان و مبدأ و معاد او فرماید

 

مر او را در شبانروزی چه سیراست

بسیصد شصت و پنج از دهر دیر است

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

مرا عشق تو اینجا دستگیر است

اگر نه دل در این صورت اسیراست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

حقیقت پیر ما ترسای دیر است

در این منزل که اینجا عین سیر است

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - پاسخ شیرین به خسرو

 

بزرگان گفته‌اند این نکته دیر است

که هر کو سیر باشد زود سیر است

امیرخسرو دهلوی
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۴ - جواب

 

به هر لحظه جوان و کهنه پیر است

به هر دم اندر او حشر و نشیر است

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب

 

وجود آنجا که باشد محض خیر است

وگر شری است در وی آن ز غیر است

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۲ - تمثیل در اطوار سیر و سلوک

 

تو را تا در نظر اغیار و غیر است

اگر در مسجدی آن عین دیر است

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۴ - در تحقیق بهشت و دوزخ

 

بهشت صورت ار چه دلپذیر است

به نسبت با حقیقت زمهریر است

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳۶ - در جزلی عمل

 

خوی نیکو گزین کان دلپذیر است

که فردا شهد و خمر و آب و شیر است

شیخ محمود شبستری
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۲۵ - در صفت حال

 

نمی‌بینی کمان چون گوشه گیر است

بر او آوازهٔ زه ناگزیر است

عبید زاکانی
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۲۵ - در صفت حال

 

اگر چه سست مهری زود سیر است

چنین در دور تا دیده است دیر است

عبید زاکانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

مرا دایم خیالت در ضمیر است

مرا از روی خوبت ناگزیر است

نیامد جز خیالت در دو چشمم

از آن رو کاو به غایت بی نظیر است

مرا صبر از رخت دانی چه باشد

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode