شکر پاسخ ز شکر بند بگشاد
به پاسخ لعل شکر خند بگشاد
که باشم من به خدمت زیر دستی
کنیزان ترا آئین پرستی
وگر نزد تو قدری دارد این خاک
به مژگانم روبم از راه تو خاشاک
بزرگان گفتهاند این نکته دیر است
که هر کو سیر باشد زود سیر است
چو مرغی خرمنی بیند بهر گام
به یک خرمن دلش کی گیرد آرام
چرا گل دامن از بلبل نچیند
که هر دم بر گلی دیگر نشیند
من آن سرچشمهٔ شیرین گوارم
که آب زندگانی نام دارم
تو گر خواهی به چشمه راه جوئی
بنوشی شربتی و دست شوئی
بگو تا درکشم دست از عنانت
غبار خود بروبم ز آستانت
ورت پخته است سودائی که داری
بیابی خود تمنائی که داری
مرا نیز اعتمادی باشد از بخت
که آسان نشکند بیخیکه شد سخت
بنای دوستی چون محکم افتد
خلل ز آسیب دورانش کم افتد
چنان پیوند کن مهر ابد را
که دوری ره نماید چشم بد را
ملک گفتا که بر یاران جانی
بدین غایت نشاید بدگمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات و افکار خود درباره عشق و دوستی میپردازد. او با استفاده از تصاویری تازه و جذاب، به تبیین این موضوع میپردازد که محبت و دوستی اگر بر پایههای محکم بنا شود، میتواند در برابر سختیها و مشکلات ماندگار باشد. همچنین از زیباییهای عشق و تاثیر آن بر زندگی انسانها صحبت میکند و بر اهمیت اعتماد و پیوند عاطفی تاکید میکند. در نهایت، شاعر به ضرورت دوری از بدگمانی در روابط انسانی اشاره دارد و این نکته را یادآوری میکند که دوستی واقعی باید پاک و بیتاریک باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.