عطار » مظهر » بخش ۶ - در آفرینش انسان و مبدأ و معاد او فرماید
مر او را در شبانروزی چه سیراست
بسیصد شصت و پنج از دهر دیر است

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت
ترا آن پیر اینجا دستگیر است
که رویش بهتر از بدر منیر است

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۵ - پاسخ دادن پاکباز هاتف غیب را و عجز آوردن او از خودی خود
میان خود فتادست و اسیراست
یقین وصل ترا او دستگیر است

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
مرا عشق تو اینجا دستگیر است
اگر نه دل در این صورت اسیراست

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
حقیقت پیر ما ترسای دیر است
در این منزل که اینجا عین سیر است

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - پاسخ شیرین به خسرو
بزرگان گفتهاند این نکته دیر است
که هر کو سیر باشد زود سیر است

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۴ - جواب
به هر لحظه جوان و کهنه پیر است
به هر دم اندر او حشر و نشیر است

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب
وجود آنجا که باشد محض خیر است
وگر شری است در وی آن ز غیر است

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۲ - تمثیل در اطوار سیر و سلوک
تو را تا در نظر اغیار و غیر است
اگر در مسجدی آن عین دیر است

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۴ - در تحقیق بهشت و دوزخ
بهشت صورت ار چه دلپذیر است
به نسبت با حقیقت زمهریر است

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳۶ - در جزلی عمل
خوی نیکو گزین کان دلپذیر است
که فردا شهد و خمر و آب و شیر است

عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۲۵ - در صفت حال
نمیبینی کمان چون گوشه گیر است
بر او آوازهٔ زه ناگزیر است

عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۲۵ - در صفت حال
اگر چه سست مهری زود سیر است
چنین در دور تا دیده است دیر است

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹
مرا دایم خیالت در ضمیر است
مرا از روی خوبت ناگزیر است
نیامد جز خیالت در دو چشمم
از آن رو کاو به غایت بی نظیر است
مرا صبر از رخت دانی چه باشد
[...]

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۲ - نخل بیان فضیلت عشق بستن و شاخچه آغاز سبب نظم کتاب به آن پیوستن
اگر چه موی من اکنون چو شیر است
هنوز آن ذوق شیرم در ضمیر است

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۹ - داستان دختر بازغه نام از نسل عاد که به مال و جمال نظیر خود نداشت و غایبانه عاشق جمال یوسف شد و در آن آیینه جمال حقیقت دید و از مجاز به حقیقت رسید
بگفت ای از تو کار نیکویی راست
بدین خوبی جمالت را که آراست

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۸ - در پشیمان شدن زلیخا از فرستادن یوسف علیه السلام به زندان و فریاد و زاری کردن بر مفارقت وی
بسا عاشق که بر هجران دلیر است
به آن پندار کز معشوق سیر است

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۵ - خاتمه در شکر اتمام و تاریخ اختتام و دعای بعض اکرام ابقاهم الله تعالی الی یوم القیام
ز بس در بیشه مردی دلیر است
ز مردان جهان نامش دو شیر است

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴ - گفتار در نعت سید المرسلین صلی الله علیه و سلم
خداوندا سلیمی خوش فقیر است
به دست نفس نافرمان اسیر است
