فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
امید من به یزدان باد جاوید
که جز او نیست شایسته به امید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
چو رامین هر چه دایه گفت بشنید
به چشمش روز روشن تیره گردید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
اگر شیرش خورد فرزند خورشید
به نور او نباید داشت امید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
چو از یزدان و از دوزخ بترسید
خرد مر شرم را بر مهر بگزید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
مرا این خرمی بس تا به جاوید
که نامی گشتم از پیوند خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
به ماه روشن و تابنده خورشید
به فرخ مشتری و پاک ناهید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
مرا رخسار او ماهست و خورشید
مرا دیدار او کامست و امید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
برآمد مر ترا تابنده خورشید
از آن سو کت نبودت هیچ امید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
گر از دیدار او بردارم امید
نبینم نیز هرگز ماه و خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
چه داری از نژاد ویسه امید
جز آن کاو آمدهست از تخم جمشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۸ - گردیدن شاه موبد به گیتى در طلب ویس
چو از دیدار ویسه گشت نومید
به چشمش تیره شد تابنده خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۸ - گردیدن شاه موبد به گیتى در طلب ویس
نشان ویسه هر جایی بپرسید
نه خود دید و نه از کس نیز بشنید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
به طبع اندر چه داری به ز امید
به چرخ اندر چه یابی به ز خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
چو ویس دلبر این پیغام بشنید
دلش چون شیره بی آتش بجوشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
چو بسیاری بگفت و گشت نومید
ز روی آن جهان آرای خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
به یزدان جهان و ماه و خورشید
بدان مینو کجا داریم امید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
برو دارد دلم جان بیش امید
که دارد مردم گیتی به خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
ندارم بیش ازین در مهرت امید
اگرچه تو نیی جز ماه و خورشید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
خجسته ویس چون آن شمعها دید
کبوتروار دلش از تن بپرید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
به زیبایی همی ماند به خورشید
جهان در برگ و بارش بسته امید