وحشی بافقی » ناظر و منظور » شیر حکمت از پستان خامه گشادن و طفل فسانه را در مهد خیال پرورش دادن در آغاز حکایت عشقبازی و ابتداء روایت نکته سازی
به نزدیکش دمی چون آرمیدند
دعا گویان از او دوری گزیدند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » بیان خوابی و اظهار اضطرابی که ناظر را از راز پنهان از بیصبری خبر داده و داغ ناصبوریش بر جگر نهاده و حکایت مفارقت و شکایت مهاجرت
به حرف ناخوشی کز هم شنیدند
چنان پا از ره یاری کشیدند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » در تعریف محیطی که موجش با قوس قزح برابری میکرد و کشتیش به زورق آفتاب سر در نمیآورد
به روز و شب و بیابان میبریدند
که روزی بر لب دریا رسیدند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن آن شهسوار شهب تازیانه و شاهباز فلک آشیانه به جست و جوی آن آهوی سر در بیابان محنت نهاده و آن طایر دور از مقام عزت فتاده
چو صرصر پر در آن صحرا دویدند
ولیکن هیچ جا گردش ندیدند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » نامه جنون ناظر در کشتی و به طوق دیوانگی گردن نهادن
چو همراهان ازو این حال دیدند
در آن کشتی به زنجیرش کشیدند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » خواب دیدن منظور را و زنجیر پاره ساختن وصیت جنون در بیان مصر انداختن
غلامان پهلو از بستر کشیدند
به جای خویش ناظر را ندیدند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن شاهزاده منظور به شکار و باز را بر کبک انداختن و شام فراق ناظر را به صبح وصال مبدل ساختن
چو بوی غیردام و دد شنیدند
ز جا جستند و از دورش رمیدند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » آمدن ناظر و منظور به لشگرگاه اقبال و آگاهی شاه جهانپناه از صورت احوال و استقبال ایشان کردن و شرایط اعزاز بجای آوردن
اشارت کرد تا رخشی گزیدند
به تعظیمش سوی ناظر کشیدند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » عروس خیال از حجلهٔ اندیشه برون آوردن و او را در نظر ناظران جلوه دادن در تعریف بزمگاه سرور و صفت دامادی منظور
سرافرازان لشکر سرکشیدند
به پای تخت خاصان آرمیدند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » عروس خیال از حجلهٔ اندیشه برون آوردن و او را در نظر ناظران جلوه دادن در تعریف بزمگاه سرور و صفت دامادی منظور
چو جا بر جای خود خلق آرمیدند
به مجلس خادمان خوانهاکشیدند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » نشستن شاهزاده بر تخت شهریاری و بلند آوازه گشتن در خطبهٔ کامکاری و در اختصار قصه کوشیدن و لباس تمامی بر شاهد فسانه پوشیدن
بزرگانش الف بر سر کشیدند
سمند سرکشش را دم بریدند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۵ - در چگونگی شبی که پیغمبر بر آسمان بر شد
ثوابت از دو جانب در رسیدند
دو شش درج گهر پیشش کشیدند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۷ - گفتار در رفتار خادمان شیرین به طلب نزهتگاه دلنشین و پیدا نمودن دشت بیستون و خبردادن شیرین را
ملال خاطر شیرین چو دیدند
پرستاران جنیبتها کشیدند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۹ - گفتار در بیرون آمدن شیرین از مشکوی خسرو
مقیمان حرم کاین حال دیدند
به یکبار از حرم بیرون دویدند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۳ - گفتار اندر دلربایی شیرین از فرهاد مسکین و گفت و شنید آن دو به طریق راز و نیاز در پردهٔ راز
نگهبانان ز هر سو در رسیدند
دو مرغ هم نوا دم در کشیدند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۵ - در بیان گرفتاری فرهاد به کمند عشق شیرین
کنیزان حرف شیرین چون شنیدند
نیاز مرد صنعت پیشه دیدند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۴ - در رفتن شیرین به کوه بیستون و گفتگوی او با فرهاد و بیان مقامات محبت
از این درگه که شاهان ناامیدند
گدایان کی به مقصودی رسیدند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۲ - پاسخ دادن شیرین پرستاران را
پرستاران ز او چون این شنیدند
ز حیرت جمله انگشتان گزیدند
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۴ - صفت شب و سبب آغاز این خجسته داستان
پرستاران شاهم چون بدیدند
چو بختم پیش و از پس می دویدند