گنجور

وحشی بافقی » ناظر و منظور » نامه جنون ناظر در کشتی و به طوق دیوانگی گردن نهادن

 

چو همراهان ازو این حال دیدند

در آن کشتی به زنجیرش کشیدند

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۵ - در چگونگی شبی که پیغمبر بر آسمان بر شد

 

ثوابت از دو جانب در رسیدند

دو شش درج گهر پیشش کشیدند

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۹ - گفتار در بیرون آمدن شیرین از مشکوی خسرو

 

مقیمان حرم کاین حال دیدند

به یکبار از حرم بیرون دویدند

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۵ - در بیان گرفتاری فرهاد به کمند عشق شیرین

 

کنیزان حرف شیرین چون شنیدند

نیاز مرد صنعت پیشه دیدند

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۲ - پاسخ دادن شیرین پرستاران را

 

پرستاران ز او چون این شنیدند

ز حیرت جمله انگشتان گزیدند

وحشی بافقی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۶ - بامداد شیرین

 

متاع مصلحت صد رنگ چیدند

گهی بفروختند وگه خریدند

عرفی
 

نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۴ - صفت شب و سبب آغاز این خجسته داستان

 

پرستاران شاهم چون بدیدند

چو بختم پیش و از پس می دویدند

نوعی خبوشانی
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode