عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹ - در معانی ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلّا رَأَیْتُ اللّهَ فیهِ فرماید
ولی اینجا حقیقت گفتگویست
نمود عقل اندر جستجویست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۳ - در ثنا گفتن پیر حضرت یوسف را علیه السلام و جان در باختن او در نظر یوسف فرماید
ز درد عشق جان در جستجویست
بهر اسرار اندر گفتگویست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۹ - و ایضاً در اسرار شیطان فرماید
رخ جانانت اینجا آرزویست
چه جای مستیست و گفتگویست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۲ - در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید
تو دانائی دلت گردان چوگویست
شنو بیشک در اینجا که اویست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
ترا گر ذات کلّی آرزویست
در اینجاگاه جای جستجویست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۶ - در خطاب هاتف غیب پاکباز را و درد او را استماله کردن و دلخوشی فرماید
نمودار تو اینجا خاک کویست
چه جای تندیست وگفتگویست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۷ - در اثبات ذات کل در خلاصۀ آدمیان فرماید
چو پیدائی و پنهانی از اویست
ولیکن هفت پرده تو بتویست
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۹ - در آگاهی دل در اسرارو از تقلید دور شدن فرماید
سخن باقیست زان درگفتگویست
خجل ماندست شمع و زرد رویست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۵ - در صفات آیینۀ دل و کشف اسرار حقیقت در نمود صور فرماید
فکندست و همی در گفتگویست
حقیقت خود بخود در جستجویست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
ترا منشور از او و گنج از اویست
به آخر کارت از وی کل نکویست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۰ - سؤال نمودن ازمنصور که ابلیس در عین تلبیس است و جواب دادن منصور آن شخص را
غرض چون پردهٔ در پیش رویست
دردن پرده او در گفتگویست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۰ - سؤال کردن صاحب راز از شیخ عطّار قدّس سرّه
نه خود بنگر چو میدانی که اویست
چنین بینی همه کارت نکویست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید
خدا در جمله موقوفست اویست
که اندر جمله اودر گفتگویست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه
دلم جانست و جان دیدار اویست
از آن پیوسته اندر گفتگویست
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴
ز میخانه دگربار این چه بویست
دگربار این چه شور و گفت و گویست
جهان بگرفت ارواح مجرد
زمین و آسمان پرهای و هویست
بیا ای عشق این می از چه خمست
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۹ - صفت بهار، و گلگشت شجرهٔ بلند بالش مملکت والا خضر خان طوبی له، در باغ بهشت آسا، و بسوی گلهای کرنه گذشتن، و بوی دوست باز یافتن، و هوش به باد دادن
خدایا تا گیاها سبز رویست
خضر در باغ و سبزه چشمه جویست
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۸
دوچشمش گفت: «کابرو فتنه جویست
حقیقت کج نشین و راست گویست.»
دو مژگان گفت:«با فایز حذر کن
که خنجر دست ترک تندخویست»