فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
بهین شکلیست ایشان را مدور
چنان چون بهترین لونی منور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
ظفر وی را دلیل و جود گنجور
وفا وی را امین و عقل دستور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
به نزدیک پدر گشتهست معذور
که بهتر زو بسی شه دید مقهور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
به درد دل همی گرید نشابور
ازان کاین نامور گشتست ازو دور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
چو گوهر پاک و بی آهو و در خور
و لیک آراسته گوهر به زیور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
در آن دم گشت مردم پاک شبکور
به گرد انبشته شد سرچشمهء هور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس
پدر مرد و برادر شد ز من دور
بماندم من چنین ناکام و رنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس
بوم تا من زیم حیران و رنجور
به کام دشمنان از دوستان دور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس
چنان دارم ترا با زرّ و زیور
که بر روی تو کس آرد مه و خور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
دو زلف انگور و رخ چون آب آنگور
غلام هر دو گشته مشک و کافور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
به گنجش در چه دارد مرد گنجور
بجز رود و سرود و چنگ و طنبور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
نه در رزمت بود انبار و یاور
نه در بزمت بود خورشیدانور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
چو رامین را بدید آن مهر پرور
نبودش دیده را دیدار باور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
شبی تاریک همچون جان مهجور
ز مشکین ابر او بارنده کافور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
نبود اندر جگان چون او کمان ور
نه نیز از جنگیان چون او دلاور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
سرودی گفت خوش بر رود طنبور
به آوازی که بر کندی دل حور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
نه او پیش تو گیرد چنگ و طنبور
نه تو با او نشینی مست و مخنور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
مه کوه غور بادا مه دز غور
که آنجا گشت چشم من کور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به ذایه و آمدن رامین در باغ
دل من رفته و دلبر ز من دور
دو عاشق هر دو بی دل مانده مهجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
نبودش دیده را دیدار باور
که بت بیند همی یا ماه یا خور
