عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
نیم کافر نجویم از تو دوری
که کفرست از تو یک ساعت صبوری

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
کمر بر بسته میگردم چو موری
که تا پیش تو بازآیم بزوری

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
دل شه جوش زد ازناصبوری
که بود از دیرگاهش درد دوری

عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل
فرو بارید اشک از درد دوری
نه دل ماندش نه عقل ونی صبوری

عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو
چو قیصر دید خسرو را ز دوری
بدو نزدیک شد چون ناصبوری

عطار » خسرونامه » بخش ۶۴ - نامهٔ خسرو به شاپور
وگر یک نیزه آرد بر تو زوری
که گر پیلی بخاک افتی چو موری

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو
کنون جان میدهم از ناصبوری
که جان دادن بسی به کز تو دوری

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۹ - در تحقیق صحبت فرماید
که بنهد ماورای عقل طوری
کند بر حال خو زین گفته جوری

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۶ - در بیان مواظبت بریاضت و چهار اربعین و کیفیت آن
مجو از پیر خود زنهار دوری
تو میکن دایماً با او صبوری

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
در این آیینه منصور است نوری
در این آیت به بین عین حضوری

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
هر آیینه تو در منصور نوری
حقیقت بیشکی ذوق حضوری

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۲ - سؤال کردن شیخ جنید از منصور در حقیقت شرع
ره از تو روشن است و چون تو نوری
درون جملگی دایم حضوری

عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
دگر اهل معانی را حضوری
بده تا طاعتش باشد چو نوری

عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
دگر این بنده را کنج حضوری
خداوندا بده یا خود صبوری

عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
وگر از خلق دارم من نفوری
ندارم من بایشان دست زوری

عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
بدور مصطفی کرد اوظهوری
بجان حیدر آمد او چو نوری

عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
اگرداری ز علم دین تونوری
تو داری در دو عالم خوش حضوری

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید
توئی موسی و اندر کوه طوری
حقیقت پای تا سر غرق نوری
