گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

 

به چندین بیتها کاو را ستودم

به ایزد گر به وصفش بر فزودم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

من آنگه از جهان آنگه نبودم

که در سختی همی شادی نمودم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین

 

وفا کشتم چرا انده درودم

ثنا گفتم چرا نفرین شنودم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

ترا دیدم بسی و آزمودم

فسونت نیز بسیاری شنودم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

چرا راز دلم با تو نمودم

چرا تیمار جان خود فزودم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۶ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

جهان را بی تو بسیار آزمودم

بدو در زنده همچون مرده بودم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

اگر روزی ترا رشکی نمودم

به روز مرگ ارزانی نبودم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۹ - کشته شدن شاه موبد بر دست گراز

 

چو مهرت با دگر کس آزمودم

ز دل زنگار مهر تو ز دودم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

خیالت را پرستش‌ها نمودم

و گر جرمی جز این دارم جهودم

نظامی گنجوی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۰ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین

 

مگر تلخ آمد آن لب را وجودم

که وقت ساختن سوزد چو عودم

نظامی گنجوی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۱ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو

 

مبین کز توسنی خشمی نمودم

تواضع بین که چون رام تو بودم

نظامی گنجوی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۶ - سرود گفتن نیکسا از زبان شیرین

 

بهر سختی که تا اکنون نمودم

چو لحن مطربان در پرده بودم

نظامی گنجوی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را

 

بسی تیر از کمان افکنده بودم

نشد بر هیچ کاغذ کازمودم

نظامی گنجوی
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۳) مناظرۀ عیسی علیه السلام با دنیا

 

چنین گفت او که من شفقت شنودم

ولی بر هیچکس مُشفق نبودم

عطار نیشابوری
 

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۵) حکایت ایاز و درد چشم او

 

چو بوی او ز جان خود شنودم

شدم زنده اگرچه مرده بودم

عطار نیشابوری
 
 
۱
۲
۳
۶