عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۱ - در بیان سماع و کیفیت آن
سماع اصلی بزرگست اندرین ره
چو یابی سمع دل گردی تو آگه
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۴ - در شرح کشف اولیاء
چو حیدر فرد باید شد ز جمله
که تا گردی خلاص از هرچ طعمه
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۴ - در شرح کشف اولیاء
سعادت یابد و اقبال و توبه
که چون بروی رسد از یار روضه
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۵ - در کشف حجاب و وصول دوست
هنوز از سرّ کل او نیست آگه
عیانی صورتی دیده است نی شه
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
منم راز تو گفته سوی دریا
رسیده ماهیانت تا بر شاه
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
چو دعوی باطل آمد اندرین راه
ز معنی باش و از اسرار آگه
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
جواهر نامه با مختار نامه
بشرح القلب من رهبر بخانه
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
ز کعبه یافتم مقصود کعبه
از آنم مشتری گشته چو زهره
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
بحقّ بوتراب و خضرویّه
به یحیی معاذ آن پیر خرقه
عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید
بگفتا زود رو ای مرد ابله
که گیری تو بزت را برهمین ره
عطار » مظهر » بخش ۶ - در آفرینش انسان و مبدأ و معاد او فرماید
دو سینه را شماره کن به آن ده
دوانزده ببین در عینت ایمه
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳ - در اثبات عین الیقین فرماید
کسی هرگز ثنائم چون تواند
که ایمن از خودی خود بمانده
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۲ - در عین حقیقت بودن و از آن بی خبر شدن فرماید
همه زان تو است و تو منزّه
دریغا چون بری در این سخن ره
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید
صفات ذات پاک تو منزّه
عقول افتاد بیخود اندر این ره
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۳ - در صفت ره یافتن و می عشق خوردن و جانان دیدن به تحقیق گوید
بمن فردی بمن گشتی منزّه
بمن دیدی سراسر دید این ره
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۵ - در پیدا آوردن حوّا از پهلوی چپ آدم در نمودار سیر کل فرماید
چگویم تا که درد تو شود به
اگر مرد رهی داد سخن ده
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید
از آن جامی که مه خوردست در ره
شود ازتاب او مر جوهر مه