اگر خود پرده برگیردزرویش
تو خودبینی و او در گفت وگویش
اگر خود پرده بردارد ز رخسار
وجود خود به بینی بیشکی یار
اگر خود پرده برگیرد تمامت
مر این معنی ابا خاص است و عامت
همه دیدار جانانست در کل
که وی در پرده پنهانست در کل
چو او در پرده باشد خود که بینی
تو او را بین اگر صاحب یقینی
چو او در پرده باشد پس که باشد
بجز او در نظر شاها که باشد
همه دلها ز عشق او پر از خون
که تا کی آید او از پرده بیرون
همه دلها از این حسرت کبابست
کسی کاین یافت اندر بحر بابست
هر آنکو روی جانان دید امروز
یقین شد بیشکی در دید پیروز
سخن از مغز جان میگویم ای شیخ
همه ازجان جان میگویم ای شیخ
اگر این باز دانستی چومائی
من و تو چون یکیم اندر خدائی
جدائی نیست اما فرق اینست
که منصور این زمان مر شاه بین است
بکل شد شاه منصور اندرین راز
بمعنی پرده از رخسار شد باز
زوصلش آنچنان پیداست جانان
که اصل صورت او گشت پنهان
چو اصل صورت او از خدا بُد
هم اندر خود اناالحق گو خدا بُد
همان بودی که اول بود از یار
هم از آن بود شد کلّی پدیدار
هم از آن بود کلی گشت نابود
چو شد آن بود کلی گشت معبود
مرا معبود میبایست دیدم
به معنی حقیقی در رسیدم
مرا معبود میبایست در دید
بدیدم در درون از عین توحید
ز توحیدم چو معبودم عیان است
ز معبودم همه شرح و بیانست
حقیقت هر که چون من یار بیند
یکی اندر یکی اسرار بیند
یقین من کنون عین الیقین است
نمود عشق جانان این چنین است
درین توحید کل شیخانظر کن
همه ذرات خود زیر و زبر کن
ازین وعظی که گفتت ذات منصور
از آن مر فهم کن آیات منصور
درین آیاتها کز لامکانست
نظر میکن که شرح جان جانست
درین آیاتها اینجا خبر یاب
حقیقت جملگی اندر نظر یاب
درین آیاتها بنگر نهانی
ز هر آیاتها شرح و بیانی
فروخوان و بگو با مرد دیندار
که تاگردد چو ما او صاحب اسرار
نهان و آشکارا دیدهام من
نهان از بود کل بگزیدهام من
نهان بگزیدهام اینجا حقیقت
که پیدائی بُدم عین طبیعت
نهان بیشک خدا بود اندر اینجا
که در پیدا رخ او بنمود اینجا
نهان بیشک خدا بُد کس ندانست
نمود بود خود را او بدانست
نمودن بانمود اینجا حقیقت
بدین صورت نهان پیدا حقیقت
نه منصورست او ذاتست بنگر
اناالحق گوی ذراتست بنگر
کنون اینجا حقیقت شد تمامی
کنون پخته شد شیخا ز خامی
ز خامی پخته شو شیخا کنون تو
حقیقت پخته باش و رهنمون تو
ز خامی پختهٔ در کل اسرار
کنون شیخا یکی بینی ز اسرار
ز خامی پختهٔ و نور ذاتی
چه غم داری چو با منصور ذاتی
ز یکرنگی ترا مقصود باشد
ز یک ذاتی ترا معبود باشد
ز یکرنگی رسی در مسکن خویش
ببینی جملگی را بیشکی بیش
ز یکرنگی همه مردان رسیدند
بمنزلگاه و روی یار دیدند
ز یکرنگی زدند اینجایگه دم
نمود جان جان دیدند دمدم
ز یکرنگی رخ جانان خود را
شدند و گم شدند اندر احد را
ز یکرنگی در اینجاگاه جانند
درون بود کل ذات عیانند
ز یکرنگی در اینجا راز بین تو
همان یکرنگی خود بازبین تو
ز یکرنگی خود اندر نشانند
که تا باشد حقائق را ندانند
ز یکرنگی خود داری خبر تو
در آن یکرنگی خود کن نظر تو
ز یکرنگی خود آگاه شو باز
چو اوّل اندر اینجا شاه شو باز
ز یکرنگی بسی اسرار گویند
در این معنی حقیقت یار جویند
ز یکرنگی بسی اینجا زدم دم
ولی کی باز بیند بیشک آن دم
که در لاقربت الّا به بیند
پس آنگه حضرت والا به بیند
اگر یکرنگ خواهی شد درین راه
در آخر شاه خواهی بُد در این راه
اگر یکرنگ خواهی شد چو مردان
بجز لامنگر و اسرار لادان
اگر یکرنگ خواهی شد به لاتو
ز اول بایدت شد کل فنا تو
اگر یکرنگ خواهی شد چو منصور
مبین ظلمت حقیقت این همه نور
اگر یکرنگ خواهی شد تو در ذات
حقیقت محو گردان در یکی ذات
اگر یکرنگ گردی ذات بینی
که کل ذاتی و آنگه راز بینی
اگر یکرنگ گردی بیچه و چون
برت موئی نماید هفت گردون
اگر یکرنگ گردی ذات باشی
تو جان جملهٔ ذرات باشی
دو بینی تو هم اینجا نموده است
نمیدانی کت اینجاگه چه بوده است
دو بینی میکنی زان در بلائی
کجاهرگز رسی در روشنائی
دو بینی میکنی ز آن ماندهٔ باز
خدائی کردهٔ ز انجام و آغاز
دو بینی میکنی اندر بلایت
دمادم مینماید او لقایت
ز تو یک لحظه جانان نیست خالی
ولیکن این چنین افتاده خالی
ز تو یک لحظه جانان نیست فارغ
چه گویم چون نهٔ اینجای بالغ
ز تو یک لحظه جانان نیست بی دید
نمیبینی تو او در عین توحید
گناه آفتاب اینجایگه نیست
ولیکن کور را دیدار ره نیست
رهی بس ناخوش است و منزلی خوش
ولیکن راه بر کور است ناخوش
چو نفس کور اینجا ره نبیند
بمنزل کی رسد کو شه ببیند
چو نفس کور اینجا شد گرفتار
بمنزل کی ببیند او رخ یار
چونفس کور اینجا بازمانده است
یقین در حرص و اندر آزماندست
چو نفس کور را بینا کند شاه
بیابد او بمنزل چون کند راه
همه مقصود ما نفس است اینجا
کزین کوری شود اینجای بینا
همه مقصود ما نفس است غدار
که تا گردد زخواب جهل بیدار
همه مقصود ما نفس است بیشک
کزین عین دوئی بیند همه یک
همه مقصود ما اینست ای شیخ
که جان اینجای یک بین است ای شیخ
اگر شد نفس بینا اندرین سر
نمود باطن او را هست ظاهر
اگر شد نفس بینا سالک آید
پس آنگه هر دو وصل او گشاید
اگر شد نفس بینا در شریعت
بیابد بیشکی پیر حقیقت
اگر شد نفس بینا همچو عشاق
اباجان گردد او اینجایگه طاق
اگر شد نفس بینا در یکی است
بداند گر خداهم بیشکی است
اگر شد نفس بینا گشت واصل
شود مقصود او کلی بحاصل
اگر شد نفس بینا در لقایش
یکی بیند نمود جان بجایش
اگر شد نفس بینا ذات گردد
حقیقت ذات اوذرات گردد
حقیقت ره کند در منزل خویش
به بیند ذات بیشک واصل خویش
اگرچه او بمنزلگه رسیده است
همین جا کو جمال شاه دیده است
هنوز از سرّ کل او نیست آگه
عیانی صورتی دیده است نی شه
بوقتی سر کل باید چو من باز
که گردد محو در انجام و آغاز
بوقتی سرّ کل بیند درونش
که مر منصور آید رهنمونش
بوقتی سر کل بیند حقیقت
که خود را پاک آرد در شریعت
ز بهر صورت اینجا گفتگوی است
که صورت این چنین در جست و جویست
ز بهر صورت اینجا جمله درشور
بوند و میرود یک یک سوی نور
گرفتاری جان در صورت افتاد
مر این معنی ابا منصورت افتاد
چو منصور است شیخا اصل دیده
درین صورت ز جانان وصل دیده
بیان ما همه در صورت و جانست
همی آید دمادم راز پنهانست
نه چندان گفت خواهم تا بآخر
شود جانان ترا اینجای ظاهر
نچندان گفت خواهم من در اسرار
که تا گردد ترا جانان پدیدار
بگویم دمبدم تا رهبری تو
تو پردهٔ راه جانان بنگری تو
جمال او درین پرده حقیقت
که اینجا است گم کرده حقیقت
حقیقت شیخ بینا کن دل و جان
که جان و دل درین نفس است پنهان
مدان ذاتی که جز جان دید در دل
کجا بیجان و دل گردند واصل
اگر بی جان و دل واصل نگردی
تو را هرگز نباشد دید مردی
اگر بیجان و دل اینجا نباشی
یکی اندر یکی یکتا نباشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن عمیق و فلسفی دربارهی حقیقت و ارتباط انسان با خداوند و عشق به معشوق (خدا) است. شاعر به بررسی مفهوم پرده و نهان و آشکار میپردازد و میگوید که اگر انسان پردهها را کنار بزند، میتواند حقیقت را ببیند و به وصال معشوق برسد. او بر این باور است که جدایی وجود ندارد و همه چیز در حقیقت یکی است. نکتهی کلیدی این است که برای درک واقعی وجود و حقیقت، انسان باید از دوگانگی و کوری نفس رهایی پیدا کند و به بصیرت و بینش واقعی دست یابد. در نهایت، با اشاره به منصور، که نمادی از حقیقت و توحید است، شاعر دعوت به حقیقت جویی و شناخت عمیقتر از وجود میکند و تأکید میکند که عشق و یکتایی کلید درک و وصال است.
هوش مصنوعی: اگر او خود را از پرده پنهانی بیرون بیاورد، تو خود را خواهید دید و در مکالمهاش متوجهاش خواهی شد.
هوش مصنوعی: اگر خود فرد از رازهای وجودش پرده بردارد و چهرهاش را نشان دهد، آنگاه بیش از هر چیزی میتوانی زیبایی و جذابیتش را ببینی.
هوش مصنوعی: اگر خودت پرده را کنار بزنی، تمام این معنی برای تو خاص و برای دیگران عام خواهد بود.
هوش مصنوعی: تمامی ملاقاتها با محبوب در حقیقت به این نکته اشاره دارد که او در پس پردهای از راز و پنهانکاری قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی او در پشت پرده باشد، تو چگونه میتوانی او را ببینی؟ تنها کسی که یقین دارد میتواند او را درک کند.
هوش مصنوعی: وقتی او در پس پرده است، پس دیگری در نظر چه کسی میتواند باشد؟
هوش مصنوعی: دلهای همه از عشق او پر از غم و درد است و این سوال پیش میآید که چقدر باید منتظر بمانیم تا او از پشت پرده ظاهر شود.
هوش مصنوعی: همه دلها به خاطر این حسرت در آتشاند، اما کسی که این گنج را پیدا کرده، در عمق دریاهای معنای زندگی غرق شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز چهره محبوبش را ببیند، به یقین میفهمد که در این دیدار، پیروزی به دست آورده است.
هوش مصنوعی: ای شیخ، من از عمق وجود خودم صحبت میکنم و همه کلام من از روح و قلبم نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر این را بفهمی، میبینی که من و تو در حقیقت یکی هستیم در وجود الهی.
هوش مصنوعی: جدایی وجود ندارد، اما تفاوت در این است که در حال حاضر منصور در مقام پادشاه دیده میشود.
هوش مصنوعی: شاه منصور به طور کامل راز را فاش کرد، به طوری که پرده از چهرهاش برداشته شده است.
هوش مصنوعی: وجود محبوب آنقدر واضح و آشکار است که حقیقت و ماهیت واقعی او به نوعی در پس پردهای پنهان شده است.
هوش مصنوعی: چون اصل وجود او از خداست، در درونش هم همین معنای خدایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: این فرد همان کسی است که در آغاز وجود داشته و از یار نیز متعلق به او بوده است؛ اکنون، بهطور کامل و آشکار در وجود او نمایان شده است.
هوش مصنوعی: به دنبال این هستیم که وقتی چیزی به کمال و اصل خود میرسد، از بین میرود. به عبارتی، کیفیت و وجود آن چنان در اوج است که به تدریج از دست میرود و به نوعی به نقطهای میرسد که نمیتوان آن را دوباره یافت.
هوش مصنوعی: من باید معبود واقعیام را ببینم و به درک حقیقی از او برسم.
هوش مصنوعی: میبایست معبود را در نظر ببینم، اما در واقعیت، او را در عمق وحدت و یگانگی خودم مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: از آنجایی که در دل من فقط توحید و یکتاپرستی وجود دارد، روشن است که معبود من چه کسی است و همه چیز درباره او گفتنی است.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند من یاری ببیند، در دل او رازهایی پنهان نهفته است که به هم پیوستهاند.
هوش مصنوعی: اکنون من به یقین رسیدهام و این یقین کاملاً واضح و روشن است؛ نشانه عشق محبوب به این شکل است.
هوش مصنوعی: در این وحدت، به همه چیز نگاه کن و هر ذرهای از خود را به دقت بررسی کن.
هوش مصنوعی: از سخنرانیای که گفتی، فهمی درست از حقیقت منصور بگیر و نشانههای آن را درک کن.
هوش مصنوعی: در این نشانهها که فراتر از مکان و زمان است، نگاه کن که تفسیر و توضیح جان جانهاست.
هوش مصنوعی: در این آیات، حقیقت را بیاب و همه چیز را در نظر داشته باش.
هوش مصنوعی: به این نشانهها توجه کن که در آنها هم یک راز نهفته است و هم توضیحات و بیانهای پنهان.
هوش مصنوعی: به مرد باایمان بگو که همچون ما به رازهای معنوی دست یابد و به شناخت عمیقتر نائل شود.
هوش مصنوعی: من در درون و بیرون واقعیتها را دیدهام و از همهی آنها فقط به وجود خودم توجه کردهام.
هوش مصنوعی: در اینجا حقیقت را پنهان کردهام، زیرا وجود من همانند طبیعت است که به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: در این مکان، حقیقت الهی به خوبی پنهان است و زمانی که چهره آن روشن شد، واضح است که او در اینجا حضور دارد.
هوش مصنوعی: خداوند به طور پنهانی وجود دارد و هیچکس از او آگاه نیست، اما خود او به خوبی از وجود و ماهیت خود اطلاع دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا، ظاهر چیزها به گونهای نشان داده میشود که حقیقت واقعی در پسِ آن پنهان است.
هوش مصنوعی: او نه تنها منصور است، بلکه خود او هستی است. به ذرات عالم بنگر و ببین که گوینده حق همو است.
هوش مصنوعی: اکنون حقیقت در اینجا بروز پیدا کرده و به کمال رسیده است، دیگر از خامی خارج شده و به پختگی دست یافتهای.
هوش مصنوعی: از ناپختگی بیرون بیا و اکنون به سطحی بالاتر برس، باید حقیقت را درک کنی و دیگران را راهنمایی کنی.
هوش مصنوعی: از خامی به پختگی رسیده، اکنون ای شیخ، یکی از اسرار را ببین.
هوش مصنوعی: اگر نادانی و خام هستی، نگران نباش، زیرا با وجود ذات حقیقی خود، به درک و روشنی دست پیدا میکنی.
هوش مصنوعی: از یکنواختی تو هدفی وجود دارد، و از یک ذات تو را پرستش میکنند.
هوش مصنوعی: اگر به یکرنگی و صداقت دست پیدا کنی، در خانهات میتوانی همه را بدون تردید و با اطمینان ببینی.
هوش مصنوعی: از صداقت و یکرنگی، همه مردان به مقصد رسیدند و چهرهی معشوق را مشاهده کردند.
هوش مصنوعی: از یکنواختی و یکرنگی، اینجا نفس کشید و جانها در لحظهی تازهای الهام گرفتند.
هوش مصنوعی: از یکسانی و یکنواختی چهره معشوق، جان او به تصویر درآمد و در عمق وجودش ناپدید شد.
هوش مصنوعی: از یکرنگی و صداقت در این مکان، زندگی واقعی و حقیقت در درون هر فرد نمایان است.
هوش مصنوعی: از صداقت و یکرنگی در اینجا، به درون خود نگاه کن و راز بین تو را در همان صداقت خودت جستجو کن.
هوش مصنوعی: از صداقت و یکرنگی خود سخن میگویند تا جاییکه نتوانند واقعیتها را بشناسند.
هوش مصنوعی: از دوری خودت از پاکی و صداقت، خبر تو را در همان صداقت و یکرنگی جستجو کن.
هوش مصنوعی: آگاه باش که باید به یکرنگی و صداقت خود توجه کنی و دوباره مانند گذشته به اوج قدرت و آزادی خود بازگردی.
هوش مصنوعی: از صفای دل و یکرنگی، سخنان بسیاری گفته میشود و در این معنا، حقیقت را جستجو میکنند.
هوش مصنوعی: من از صداقت و یکرنگی خود در اینجا بسیار سخن گفتم، اما چه کسی میتواند دوباره آن لحظه را ببیند؟
هوش مصنوعی: هر که به نزدیکی حقیقت نرسد، نمیتواند مقام بلند را ببیند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در این مسیر به صداقت و یکرنگی برسی، در نهایت به مقام بالایی مثل شاه خواهی رسید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند مردان واقعی یکرنگ باشی، جز از گناه و رازهای پنهان پرهیز کن.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به آرامش و ثبات در درون دست یابی، باید از تمام تعلقات دنیایی و فانی گذر کنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند منصور خالص و یکرنگ شوی، باید تاریکی واقعیت را درک کنی، چرا که این همه نور، نشاندهندهی حقیقت نیست.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به یک رنگ و یکپارچگی برسی، باید خود را در حقیقت و ذات واقعی محو کنی و به یکی از آنها تبدیل شوی.
هوش مصنوعی: اگر به صفا و یکدلی برسید، میتوانید به ماهیت واقعی خود پی ببرید و سپس به اسرار عمیقتر آگاهی پیدا کنید.
هوش مصنوعی: اگر صادق و یکرنگ باشی، حتی اگر مشکلات زیادی پیش بیاید، در نهایت جلوهای از زیبایی و قدرت پیدا میکنی.
هوش مصنوعی: اگر با صداقت و پاکی زندگی کنی، میتوانی به عمق وجود همه موجودات دست یابی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تو با دیدن یا تجربه کردن چیزی، متوجه شدهای که در این مکان چه اتفاقاتی افتاده یا چه حالتی وجود داشته است. اما خودت نمیدانی که واقعاً در اینجا چه رخ داده است.
هوش مصنوعی: شما در شرایط سخت و تیرهای قرار دارید، اما هرگز نمیتوانید به روشنایی و آرامش دست پیدا کنید.
هوش مصنوعی: تو به تماشای آنچه مانده از خدایی میپردازی که آغازی و انجامی دارد.
هوش مصنوعی: در هر گامی که به بلایت فکر میکنم، او به طور مداوم در نظر من جلوهگر میشود.
هوش مصنوعی: همیشه در دل و جان من یاد تو هست، اما افسوس که این احساس به نوعی خالی و بیمحتوا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: من از تو یک لحظه هم جدا نیستم، چه بگویم وقتی که در اینجا نمیتوانم به خودم بیایم.
هوش مصنوعی: تو هرگز نمیتوانی لحظهای از جانان را تجربه کنی، چون بدون دیدن او، نمیتوانی او را در حقیقت واحد خود ببینی.
هوش مصنوعی: مشکل از خورشید نیست که در اینجا نور نمیافکند، بلکه مشکل از بینایی کور است که نمیتواند راه را ببیند.
هوش مصنوعی: راهی که در پیش است، بسیار ناگوار و دشوار به نظر میرسد، اما مقصدی که در آن نهایتاً به آن خواهیم رسید، دلپذیر و خوشایند است؛ با این حال، مشکل این است که برای نابینایان، این مسیر ناخوشایند و پرخطر خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که نفس و روح دچار کوری و عدم بینایی باشد، نمیتواند راه را ببیند و به مقصدی برسد. در این حالت، چگونه میتواند به مقصدی برسد که در آنجا، زیباییها و حقیقتهای بزرگ را مشاهده کند؟
هوش مصنوعی: وقتی نفس بیروشنایی در اینجا گرفتار میشود، چگونه میتواند چهره دوست را ببیند؟
هوش مصنوعی: این عبارت نشان میدهد که در این مکان، انسانی وجود دارد که به سبب حریص بودن و آزمایش کردن، از حقیقت واقعی غافل مانده و در نتیجه به گمراهی افتاده است. او به دلیل نقص در بینش یا آگاهیاش گرفتار شده و نتوانسته به درک صحیحی از وضعیت خود برسد.
هوش مصنوعی: وقتی نفس ناتوان و کور بینا و آگاه شود، شاه به او منزل و راهی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: مقصود اصلی ما از حضور در اینجا، خودمان و نفس ماست که از این نادانی و کوری رهایی یابیم و بینایی واقعی پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: همه هدف ما نفس فریبکار است که باید از خواب نادانی بیدار شود.
هوش مصنوعی: مراد ما در واقع خود ذات انسان است، زیرا از این دیدگاه که دوگانگی وجود دارد، همه چیز را بهچشم واحد میبینیم.
هوش مصنوعی: تمامی هدف ما این است که ای شیخ، جان و روح در اینجا یکی است.
هوش مصنوعی: اگر نفس انسان به درستی و با بصیرت در درون خود بنگرد، باطن او آشکار خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر نفس انسان بینا شود و درک کند، آن وقت سالک یا جادهرو میتواند به حقیقت برسد و در این مسیر به دوستی و ارتباط عمیق دست یابد.
هوش مصنوعی: اگر انسان به درک و شناخت روشنی برسد، در اصول دین به حقیقت واقعی نائل میشود.
هوش مصنوعی: اگر جان انسان به بصیرت و آگاهی برسد، مانند عاشقان، اینجا در این مکان به برکت میآید.
هوش مصنوعی: اگر روح انسان بصیرت پیدا کند، متوجه میشود که همه چیز در وجود خداوند شریک است.
هوش مصنوعی: اگر نفس آدمی بصیرت پیدا کند، به هدف اصلی و کامل خود خواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر در ملاقات او، نفس انسان به بینایی دست یابد، میتواند وجود واقعی خود را در جایگاه دیگری مشاهده کند.
هوش مصنوعی: اگر نفس آدمی بینا شود و به درک صحیح برسد، در این صورت حقیقت وجودش آشکار خواهد شد و از این حقیقت، تمامی موجودات نمایان خواهند گشت.
هوش مصنوعی: حقیقت در خانه خود به تماشا مینشیند و ذات خودش را به خوبی درک میکند.
هوش مصنوعی: گرچه او به مکان منزلش رسیده، اما اینجا همان مکانی است که جمال شاه را مشاهده کرده است.
هوش مصنوعی: او هنوز از راز و حقیقت بزرگ آگاه نیست، فقط تصویری ظاهری را مشاهده کرده و درک کرده است.
هوش مصنوعی: هر وقت که سرقتی انجام میشود، باید مانند من بیوقفه به آن توجه کرد تا به سرانجام و آغاز آن پی ببریم.
هوش مصنوعی: وقتی فردی به راز بزرگ و اصلی دست یابد، به درون خود مینگرد و متوجه میشود که راهنمایی در برابرش قرار دارد، مانند منصوری که به او راه نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به حقیقت واقعی خود پی ببرد، باید خود را از آلودگیها پاک کند و به ریشههای معنوی و قوانین الهی نزدیک شود.
هوش مصنوعی: به خاطر ظاهر، اینجا گفتگویی وجود دارد که خود این ظاهر در جستجوی چنین گفتگویی است.
هوش مصنوعی: به خاطر جذابیت و زیبایی، همه در اینجا شگفتزده و هیجانزده هستند و به آرامی به سوی نور راه میافتند.
هوش مصنوعی: مشکل جان در قالب ظاهری به وجود آمده است و این مفهوم بر تو، ای ابا منصور، مشخص شده است.
هوش مصنوعی: ای شیخ، مانند منصور، در این ظاهر، حقیقتی وجود دارد که به سبب دیدن معشوق، به جان وصل میشود.
هوش مصنوعی: همه سخنان ما در ظاهر و باطن وجود دارد و هر بار که کلامی از ما بیرون میآید، یک حقیقت پنهان در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم زیاد صحبت کنم تا اینکه توی وجودت نهایی شود و به مراد دل برسی.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم در مورد رازها زیاد صحبت کنم تا اینکه محبوب تو نمایان شود.
هوش مصنوعی: میخواهم مدام بگویم که تو، در راهی که به محبوب میرسد، باید مراقب باشی و توجه داشته باشی.
هوش مصنوعی: زیبایی او در این پردهای که در اینجا قرار دارد، حقیقت واقعی خود را گم کرده است.
هوش مصنوعی: ای حقیقت، دل و جان مرا روشن کن، زیرا جان و دل در این نفس پنهان هستند.
هوش مصنوعی: به کسی که جز روح و جان در دل چیز دیگری نمیبیند، نمیتوان گفت که بیروح است، زیرا قلب و جان او در همین حال که بیجان به نظر میرسد، به حقیقت وصل است.
هوش مصنوعی: اگر تو بدون عشق و احساس به مقام و معرفتی نرسی، هرگز کسی تو را نخواهد شناخت.
هوش مصنوعی: اگر تو به اینجا نیامده و حاضر نباشی، هیچ چیز در اینجا به تنهایی و به صورت مستقل وجود نخواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.