عطار » مظهر » بخش ۶ - در آفرینش انسان و مبدأ و معاد او فرماید
بدان خود را که مقصود الهی
بدرویشی توسالک پادشاهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲ - در ذات و صفات و توحید حضرت باری تعالی فرماید
منم توحید اسرار الهی
نموده سر ز ماهم تا بماهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴ - در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید
زهی عطّار کز سرّ الهی
نمودی عین دید پادشاهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴ - در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید
یکی دیدی دراین بحر الهی
نمود جوهر ذاتت کماهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶ - در صفت معراج حضرت محمّد علیه الصّلوة و التسلیم فرماید
زهی تو دیده اسرار کماهی
تو بشنفته همه راز الهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید
تو قدر خود نمیدانی که ماهی
در این چرخ دلت نور الهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید
نمیدانی که سرّ لاالهی
تو داری سلطنت بر پادشاهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹ - در معانی ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلّا رَأَیْتُ اللّهَ فیهِ فرماید
دو آئینه است عشق و دل الهی
در او بنموده خود را در کماهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۱ - در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید
در اینجا دیدهٔ سرّ الهی
ببین دیدارتو در ماه و ماهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۶ - درامامت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی(ع)کرّم اللّه وجهه فرماید
مرا بنمود اسرار الهی
رسیدم ازگدائی من بشاهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۶ - درامامت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی(ع)کرّم اللّه وجهه فرماید
توئی واصل بتوفیق الهی
که یکسانت سپیدی در سیاهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۲ - در فنای خود و راه یافتن به مقام حق و موصوف شدن فرماید
چو مردان زن اناالحق گو الهی
سزد گر چون زنان عذری بخواهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۶ - در صورت جان دادن و جانان دیدن فرماید
در این دریای پر درّ الهی
اسیرانند از مه تا بماهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید
در این دریا منم بابا الهی
گواهی میدهندم مرغ و ماهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید
در آن دریا قدم زن تا الهی
شوی بیشک یکی در ماه و ماهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۵ - در جواب گفتن پسر پیر دانا را و اسرار گفتن فرماید
مرا دردیست هم از دیرگاهی
که درمانست او را مر الهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۰ - در عیان پسر و اسرار منصور و اجازت از پدر خواستن فرماید
که بنمایم ورا سرّ الهی
بماهش افکنم او را ز ماهی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۵ - در یاد کردن آدم و ذرّیّۀ وی و بلا و مشقّت کشیدن از شیطان و شرف انسان فرماید
شبی گر ابر باشد در سیاهی
در آن شب بین تو مر سّر الهی