گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

بگریم تا بگرید دهر با من

جهان گردد ترا همواره دشمن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ

 

ببخشاید به من بر، دوست و دشمن

چرا هرگز نبخشایی تو بر من

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

چرا خوانی مرا بدخواه و دشمن

تو با یزدان همی کوشی نه با من

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى

 

چنان گشتم درین هجران که دشمن

ببخشاید همی چون دوست بر من

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى

 

ببخشاید مرا دیرینه دشمن

چه باشد گر ببخشایی تو بر من

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن

 

ز نیک و بد چه خواهد کرد با من

چه گوید مر مرا با دوست و دشمن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

مرا دل دشمنست ای وای بر من

چرا چاره همی جویم ز دشمن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

چو باد از من بود دریا هم از من

نباشد کشتیم را موج دشمن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

ز مرگ آنگاه باشد ننگ بر من

که من کشته شوم در دست دشمن

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode