عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا
ز موتوا قبل اگر آگاه کشتی
بمیر از خود که بیشک شاه گشتی
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
حقیقت نیست بودی هست گشتی
سوی ذرات عالم بر گذشتی
عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۷ - راز گفتن شیخ کبیر پاسخ جنید از کار منصور
خدایم من نشسته سوی کشتی
در این اسرار شیخا چون گذشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲ - در ذات و صفات و توحید حضرت باری تعالی فرماید
حیات باقی و عین بهشتی
که طینت در یداللهت سرشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶ - در صفت معراج حضرت محمّد علیه الصّلوة و التسلیم فرماید
چرا مغرور جای دیو گشتی
از آنت غرقه شد در بحر شتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید
تو قدر خود نمیدانی بهشتی
که ذات جان در این دل چون سرشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۱ - در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید
در این چنبر چرا دل تنگ گشتی
درون مزرعه تخمی نکشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۱ - در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید
هزاران پرده در پرده گذشتی
که تا از سرّ کل آگاه گشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۶ - در صورت جان دادن و جانان دیدن فرماید
میان موج دریا چون گذشتی
برست از خوف بیشک نیز کشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۶ - در صورت جان دادن و جانان دیدن فرماید
کناری جوی هم در دید کشتی
برآن بنگر که آنگه چون گذشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۷ - در حکایت پدر و پسر و در کشتی نشستن و مقالات ایشان با یکدیگر فرماید
همه بیخود میان بحر و کشتی
همه جستند چون موشان دشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۸ - سخن گفتن پسر با پدر در عین دریای طریقت و اعیان بهرنوع
بقدر عقل رو مانند کشتی
مکن در حدّ خُردی این درشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید
در آن دریا نبینی دید کشتی
بوقتی کز صور اندر گذشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۲ - پسر در قطع علایق این جهان فانی گوید
چو کشتی بر شکست و غرقه گشتی
ببینی عین دریا نیز و کشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۳ - در بلا و غصّه این جهان فرماید
در این گرداب غم در عین کشتی
ترا چه غم که آب از سرگذشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۳ - در بلا و غصّه این جهان فرماید
در این دنیا تو دریائی و کشتی
که یک لحظه بجائی درگذشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
تو دریائی و هستی عین کشتی
نبد جائی که آنجاگه نگشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
توئی عین قلم چون کل نوشتی
نمود جسم را از طین سرشتی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۵ - در جواب گفتن پسر پیر دانا را و اسرار گفتن فرماید
توئی این دم زده در دید کشتی
درین اسرار ما واقف تو گشتی