فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
شهنشه بد هنوز از باده سر مست
سمنبر رفت و بر بالینش بنشست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
همه پیمانهای کرده بشکست
بسی کسهای موبد را فروبست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین
تو قارونی ز صبر و من تهی دست
بود بر چشم سیران گرْسنه مست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
خدنگ چار پر بر زه بپیوست
چو برق تیز بگشادش ازو دست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
بر آتش روی اندیشه همی شست
و صال دوست را در چاره میجست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
چو نرگس داشت زرین جام بر دست
چو شمشاد روان از جای برجست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
غریوان از همه سو ویس را جست
به رود دجله روی خویش را شست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
شهانش زیر دست و او زبر دست
هم از شاهی هم از شادی شده مست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
اگر بر چرخ با این عادت گست
شوی گردد ستاره با تو همدست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
بپیچیدش بلورین بازو و دست
چو دزدان هر دو دستش باز پس بست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
قصب چادرش را در گوشهای بست
درو زد دست و از باره فرو جست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
سراسر بندها چونانکه او بست
یکایک دید نابرده بدو دست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
همی جستند رامین را به صد دست
ندانستند کز دیوار چون جست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
درو نرگس چو ساقی جام بر دست
بنفشه سر فرو افگنده چون مست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
شه شاهان به خشم از جای بر جست
گرفتش ریش رامین را به یک دست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
جهان را زشتکاری بیش از آنست
که ما را کوشش و صبر و توان است
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
چو پیش ویس شد بر تخت بنشست
بر افشاند آن بت خندان برو دست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن
چو من بودم خود از جام هوا مست
چه بایستت زدن مر مست را دست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
دریغا کم جوانی بار بربست
نماند از وی مرا جز باد در دست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
ندانست ایچ کس کاو را چه درداست
چه رنج او را چنین آزرده کردهست