فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
خوشا ویسا نشسته جام بر دست
هم از باده هم از خوبی شده مست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
چو رامین چند هگ بر بام بنشست
شب تاریک با سرما بپیوست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
شهنشه بد هنوز از باده سر مست
سمن بر رفت و بر بالینش بنشست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
همه پیمانهای کرده بشکست
بسی کسهای موبد را فرو بست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین
تو قارونی ز صبر و من تهی دست
بود بر چشم سیران گرسنه مست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
خدنگ چار پر بر زه بپیوست
چو برق تیز بگشادش ازو دست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
بر آتش روی اندیشه همی شست
و صال دوست را در چاره میجست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
چو نرگس داشت زرین جام بردست
چو شمشاد روان از جای برجست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
غریوان از همه سو ویس را جست
به رود دجله روی خویش را شست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
شهانش زیر دست و او زبر دست
هم از شاهی هم از شادی شده مست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
قرارم چون شکسته کارواینست
روانم چون کآشفته دودمانیست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
اگر بر چرخ با این عادت گست
شوی گردد ستاره با تو همدست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
بپیچیدش بلورین بازو و دست
چو دزدان هر دو دستش باز پس بست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به ذایه و آمدن رامین در باغ
قصب چادرش را در گوشه ای بست
درو زد دست و از باره فرو جست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
سراسر بندها چونانکه او بست
یکایک دید نابرده بدو دست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
همی جستند رامین را به صد دست
ندانستند کز دیوار چون جست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
درو نرگس چو ساقی جام بردست
بنفشه سر فرو افگنده چون مست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
شه شاهان به خشم از جای بر جست
گرفتش ریش رامین را به یک دست

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به گوى رامین را
جهان را زشت کاری بیش از آنست
که ما را کوشش و صبر و توان است

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
چو پیش ویس شد بر تخت بنشست
بر افشاند آن بت خندان برو دست
