گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

خوشا ویسا نشسته جام بر دست

هم از باده هم از خوبی شده مست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین

 

تو قارونی ز صبر و من تهی دست

بود بر چشم سیران گرسنه مست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

خدنگ چار پر بر زه بپیوست

چو برق تیز بگشادش ازو دست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

بر آتش روی اندیشه همی شست

و صال دوست را در چاره میجست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

چو نرگس داشت زرین جام بردست

چو شمشاد روان از جای برجست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

غریوان از همه سو ویس را جست

به رود دجله روی خویش را شست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به ذایه و آمدن رامین در باغ

 

قصب چادرش را در گوشه ای بست

درو زد دست و از باره فرو جست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

همی جستند رامین را به صد دست

ندانستند کز دیوار چون جست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان

 

شه شاهان به خشم از جای بر جست

گرفتش ریش رامین را به یک دست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به گوى رامین را

 

جهان را زشت کاری بیش از آنست

که ما را کوشش و صبر و توان است

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

چو پیش ویس شد بر تخت بنشست

بر افشاند آن بت خندان برو دست

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۸۹