سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۸۲
چو میدانستی افتادن به ناچار
نبایستی چنین بالا نشستن
به پای خویش رفتن به نبودی
کز اسب افتادن و گردن شکستن؟
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۹
چه میخواهی پیاپی عهد بستن
چو عادت کردهای پیمان شکستن
به جان میبایدم پیوند با تو
گرم پیوندِ جان خواهی گسستن
اگر خواهی به حسرت سینه سفتن
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۶ - آغاز انشعاب عشقهٔ عشق خضر خان از شاخ سبز و تر دول رانی
چو نتوان رشتهٔ گردون گستن
بباید دل درو ناچار بستن
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۲ - از خواب گفتن جمشید با مهراب
نمیباید در امید بستن
نمیشاید دل عاشق شکستن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۶ - در صفت و نسب زلیخا که مغرب از طلوع آفتاب جمالش مشرق گشته بود بلکه به هزار درجه از آن گذشته
نیارستی کمر از موی بستن
کزان مو بودیش بیم گسستن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۶ - گرفتن زلیخا سر راه یوسف را و التفات نایافتن و بعد از آن به خانه رفتن و بت را شکستن و ایمان به خدای تعالی آوردن و پس بر سر راه وی آمدن و التفات یافتن
تو سنگی خواهم از ننگ تو رستن
به سنگی گوهر قدرت شکستن
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶ - گفتار در سبب نظم کتاب
سخن گوهر بود نتوان شکستن
که چون بشکست نتوان باز بستن
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۸ - در صفت مرغزاری که شیرین در آنجا آسایش نموده و گفتگوی او با دایه در ستایش حسن خویش
عجبتر اینکه با پیمان شکستن
به یار تازه عهد تازه بستن
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۳ - رفتن رام در شهر ترهت همراه بسوامتر و کشیدن کمان در سینمبر و دادن راجه جنک دختر خود را سیتا به کدخدایی رام
کمان بشکست بهر عقد بستن
زهی بستن که زود آرد شکستن
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۰ - در بیان وفات کردن راجه جسرت در فراق رام
چه در سوگ کسان باید نشس تن
مرا بر خود بسی باید گرستن
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۴ - نشستن رام بر تخت پرّان و رخصت شدن از دریا و رفتن در شهر اَود
که چون آری کند ب ر پل شکستن
که باشد آن چنان دشوار بستن
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۴ - منع کردن زاهد لو و کش را از ریاضت بسیار و دادن او کمانها به دست ایشان و دعا کردن او در حق ایشان
ز روی نازنینان دیده بستن
ز موی مه جبینان دل شکستن
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۷
دریغ آن خاستن آه آن نشستن
دریغ آن کج شدن تنگل شکستن
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۲
دلا با خوبرویان عهد بستن
بود پیمان عقل و دین شکستن
دلی کاو پرنیان عشق پوشد
هوس خارش شود در پای خستن
از آن سیمین تنان آهنین دل
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
گهی کافر شدن زنار بستن
گهی مؤمن شدن ساغر شکستن