گنجور

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۸۲

 

چو می‌دانستی افتادن به ناچار

نبایستی چنین بالا نشستن

به پای خویش رفتن به نبودی

کز اسب افتادن و گردن شکستن؟

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - حکایت

 

وز آنجا کرد عزم رخت بستن

که حکمت نیست بی‌حرمت نشستن

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۹

 

چه می‌خواهی پیاپی عهد بستن

چو عادت کرده‌ای پیمان شکستن

به جان می‌بایدم پیوند با تو

گرم پیوندِ جان خواهی گسستن

اگر خواهی به حسرت سینه سفتن

[...]

حکیم نزاری
 

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۵۳ - خلاصهٔ سخن

 

نباید دوستان را دل شکستن

که چون بشکست نتوان باز بستن

اوحدی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۲ - از خواب گفتن جمشید با مهراب

 

نمی‌باید در امید بستن

نمی‌شاید دل عاشق شکستن

سلمان ساوجی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶ - گفتار در سبب نظم کتاب

 

سخن گوهر بود نتوان شکستن

که چون بشکست نتوان باز بستن

سلیمی جرونی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۵ - شیرین و فرهاد

 

گسستن سبحه و زنار بستن

صنم گفتن وز او خامش نشستن

عرفی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۰ - در بیان وفات کردن راجه جسرت در فراق رام

 

چه در سوگ کسان باید نشس تن

مرا بر خود بسی باید گرستن

ملا مسیح
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۱۱

 

در اول باید از زر، زور جستن

چو زور آید به از زر، دست شستن

قائم مقام فراهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۷

 

دریغ آن خاستن آه آن نشستن

دریغ آن کج شدن تنگل شکستن

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۲

 

دلا با خوبرویان عهد بستن

بود پیمان عقل و دین شکستن

دلی کاو پرنیان عشق پوشد

هوس خارش شود در پای خستن

از آن سیمین تنان آهنین دل

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب

 

بدون علم در خلوت نشستن

در تعلیم را بر روی بستن

صفای اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode