ملک بگشاد راز صورت خواب
یکایک بازگفت آن شب به مهراب
بدان نقاش گفت «ای صورت انگیز
کنون این چاره را رنگی برآمیز
چو حاصل کردهای رنگی ز یارم
یکی نقشی، به دست آور نگارم
تو این رنج مرا گر چاره سازی
ز هر گنجت ببخشم بینیازی»
چو مهراب این سخن از شاه بشنید
زمانی در درون خود بپیچید
جوابش داد «این کاری عظیم است
درین صورت بسی امید و بیم است
ز چین تا روم راهی بس دراز است
همه راهش نشیب اندر فرازست
درین ره بیشه و دریا و کوه است
ز دیو و دد گروه اندر گروه است
ملک را رفتن آنجا خود نشاید
به ننگ و نام کاری بر نیاید»
ملک را خوش نیامد کار مهراب
شد از گفتار پیچا پیچ در تاب
جوابش داد: «این گفتار سست است
قوی رایت ضعیف و نادرست است
نمیباید در امید بستن
نمیشاید دل عاشق شکستن
ترا باید بزرگ امید بودن
چو سایه در پی خورشید بودن
درین ره نیز خواهم شد چو خنجر
به سر خواهم برید این ره سراسر»
چو مهراب آتش کین ملک دید
به پیشش روی را بر خاک مالید
که: «من طبع ملک میآزمودم
در راز درونی میگشودم
چو دانستم که عشقت پای بر جاست
کنون این کار کردن پیشه ماست
رکاب اندر رکابت بسته دارم
عنانت با عنان پیوسته دارم
به هر جانب که بخرامی روانم
به هر صورت که فرمایی بر آنم
کنون باید بسیج راه کردن
شهنشه را ز حال آگاه کردن
بضاعت بردن از هر جنس با خویش
گرفتن پس طریق روم در پیش
به رسم تاجران در راه بودن
نمیشاید درین ره شاه بودن
درین معنی سخن بسیار گفتند
از آن گفت و شنید آن شب نخفتند
سحر چون رایت از مشرق برافراشت
فلک زیر زمین گنجی روان داشت
کلید صبح در جیب افق بود
برآورد و در آن گنج بگشود
برون آورد درج لعل پر زر
ز لعل و زر زمین را ساخت زیور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: ملک به راز خوابش پی برد و به مهراب گفت که رنگی برای تصویر محبوبش بیابد. مهراب پاسخ داد که این کار دشوار است و راهش پر از خطرات و سختیهاست. او بر این باور بود که ملک نباید به این امید بسته باشد و یادآور شد که عشق واقعی نیاز به اراده و امید دارد. سپس مهراب تصمیم گرفت به ملک کمک کند و برای این سفر آماده شد، در حالی که به او گفت که در این مسیر باید چون تاجران باشد و به خطرات آگاه باشد. صبحگاهی، هنگام طلوع خورشید، افق رازهای جدیدی را آشکار کرد که میتوانستند به آنها کمک کنند.
هوش مصنوعی: پادشاه راز خواب را فاش کرد و هر یک از رازها را در شب به مهراب بیان کرد.
هوش مصنوعی: نقاش به شخصی میگوید: «ای کسی که میتوانی شکلها را خلق کنی، اکنون برای این مشکل راه حلی پیدا کن و رنگی به آن بزن.»
هوش مصنوعی: اگر از دوستیام رنگی به دست آوردهای، خوب است؛ حالا سعی کن تا تصویر و نقشی از محبوبم ایجاد کنی.
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی این درد و رنج مرا درمان کنی، از تمام ثروتها و گنجهای خودم به تو میبخشم تا بینیاز شوی.
هوش مصنوعی: زمانی که مهراب این سخن را از شاه شنید، بهDeep درون خود فرو رفت و به فکر فرو شد.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد: «این کار بسیار بزرگی است و در این حالت، امیدها و نگرانیهای زیادی وجود دارد.»
هوش مصنوعی: از چین تا روم مسیر بسیار طولانی است و در این مسیر، تمام راهها پر از فراز و نشیب هستند.
هوش مصنوعی: در این مسیر، جنگل، دریا و کوه وجود دارد و دیوان و جانوران مختلف به صورت گروهی در آنجا حضور دارند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که برای یک پادشاه یا قدرتمند مناسب نیست که به جایی برود که حاکمیت و عظمت او زیر سؤال برود و کاری از او ساخته نیست.
هوش مصنوعی: ملک از رفتار مهراب ناراضی بود و از حرفهای پیچیده و مبهم او دچار سردرگمی شد.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد: «این سخن بیپایه است. چون که قدرت و قوی بودن در ادعای تو وجود ندارد و حرفت نادرست است.»
هوش مصنوعی: برای دل عاشق، نباید امید را بیدلیل گسترش داد و نباید به راحتی آن را شکست.
هوش مصنوعی: تو باید به مانند سایهای در پی خورشید، همیشه امیدوار و بزرگطبع باشی.
هوش مصنوعی: در این مسیر نیز میخواهم مانند خنجری عمل کنم و سر را به قدری بریزم که این راه به کلی تغییر کند.
هوش مصنوعی: زمانی که مهراب، آتش خصومت را در جلو بزم پادشاهی دید، سرش را به خاک مالید و به حالت تضرع و درخواست افتاد.
هوش مصنوعی: من توانایی و استعداد پادشاهی خود را مورد آزمایش قرار میدادم و به عمق اسرار و رازهای درونی آنها پی میبردم.
هوش مصنوعی: وقتی فهمیدم که عشق تو ثابت و پابرجاست، اکنون این کار برای ما تبدیل به یک حرفه و عادت شده است.
هوش مصنوعی: من پاهای خود را در رکاب اسب تو بستهام و با قوت و کنترل بر هدایت تو نظارت دارم.
هوش مصنوعی: هر جا که بخواهی من به آن سمت میروم و در هر شکلی که بخواهی، خود را به همان شکل در میآورم.
هوش مصنوعی: اکنون باید به تدارک و آمادهسازی بپردازیم و شاه را از وضعیت کنونی آگاه کنیم.
هوش مصنوعی: با خود از هر نوع داراییای که داری، همراه ببر و سپس مسیر سفر به روم را پیش بگیر.
هوش مصنوعی: در مسیر تجارت، وجود مقام و شاه بودن مناسب نیست و الزامات این راه با مقام و افتخارات رسمی سازگاری ندارد.
هوش مصنوعی: در این مورد، خیلی حرفها زده شد و به خاطر آن گفتوگوها، همه تا صبح بیدار ماندند.
هوش مصنوعی: صبح که از سمت مشرق به رنگینکمان زد و مانند پرچمی افراشته شد، آسمان زیر زمین گنجینهای از نعمتها و فرصتها را به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: صبح به خاطر وجود افق و روشنایی و روشن شدن آسمان به وجود میآید و این به مانند کلیدی است که در جیب افق قرار دارد. وقتی این کلید به کار میافتد، درهای یک گنجینه از زیباییها و تجربههای نو برای انسان باز میشود.
هوش مصنوعی: خارج کرد نقره و طلا را از دل سنگ و زمین، و از این بوتهها زیورآلاتی زیبا ساخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.