گنجور

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۰ - در بیان چگونگی عشق و آغاز کندن بیستون به نیروی محبت

 

سرا پا دلربا ز آنگونه بستش

که گر بودی دلی دادی به دستش

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۳ - در بیان مصاحبت شیرین با فرهاد در آن شب

 

نگاهی کرد از آن چشم مستش

بکلی برد دین و دل ز دستش

وحشی بافقی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - وصف و ذم فرس

 

ز نعل آهن نگشته پای بستش

که شد از سختی سم زیردستش

سلیم تهرانی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه

 

رباب از چشمه جاری به دستش

ز تار موج، دایم پای بستش

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه

 

چو صور حشر گردد پای بستش

دف گردون شود پاره ز دستش

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه

 

نی انبانی بود انسان به دستش

ز روی نغمه سازی پای بستش

طغرای مشهدی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۶ - حکایت

 

خوشا آن دم که چشم نیم مستش

چو دادی جام مردافکن به دستش

یغمای جندقی
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۵۸

 

شدم غافل اسیر چشم مستش

به نادانی بدادم دل به دستش

به دست طفل فایز شیشه دل

چرا دادی که تا دادی شکستش؟

فایز
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۹ - الرداء والردی

 

منازع هر که شد در ایندو، پوستش

کنم وانگه بهم خواهم شکستش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۸۶ - مجمع‌الاهواء

 

کند کسی ساغر و پیمانه مستش

که دل بر آندو چشم می پرستش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۶۶ - الجود

 

دگر شرط کرم باشد که پستش

نبینی و نخواهی زیر دستش

صفی علیشاه
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۷ - سخن گفتن خانه با صاحبخانه

 

یکی راندی سخن از سقف پستش

که تنگست این مکان جای نشستش

صامت بروجردی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode