فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
تو رامین را ز پیش من ببردی
چه دانم کاو چه کرد و تو چه کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
کنم کردار با تو چون تو کردی
خورم زنهار با تو چون تو خوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
گر او نا راستی با من نکردی
به کام دل ز مهرم بربخوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
به دایه گفت ویسم را چه کردی
بدین درهای بسته چون ببردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
تو با شیر ژیان اندر نبردی
ندانم چونت باشد شیر مردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
به گرد دایه و ویسه چه گردی
کزیشان آب روی خود ببردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
ز طبع تو همین آید که کردی
که با زنهاریان زنهار خوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
ز کام دل بزه بسیار کردی
ز نام بد بلا بسیار خوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
مرا بفریفتی وز ره ببردی
کنون زنهار با جانم بخوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
نه با من نیز هم سوگند خوردی
که تا جان داری از من برنگردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
نگر تا چند کار بد بکردی
که آب خویش و آب من ببردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
دوم سوگندها بهدروغ کردی
ابا زنهاریان زنها خوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
مکن راما که از گل سیر گردی
نیابی ویس را آنگه به مردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى
نشانم گرد هر چیزی به گردی
کنم درمان هر دردی به دردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
دلا زنهار با جانم تو خوردی
مرا با کام بد خواهان سپردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
دلا بی دانشی از حد ببردی
مرا کشتی به غمّ و خود نمردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
مگر سوگندها به دروغ کردی
مگر زنهار با جانم بخوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
مکن خواهش چو دیگربار کردی
ببر این دود چون آتش ببردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
نه آن بادی که از وی بوی بردی
جهان از بوی او خوش بوی کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
پس آنگه تو به جای من چه کردی
بکشتی وانچه کشتی خود بخوردی