گنجور

عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید

 

شدم مست و ببحرش راه بردم

ز جسم هستی خود جمله مردم

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۴ - مناجات

 

خداوندا توئی درمان و دردم

برحمت سرخ گردان روی زردم

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۴ - مناجات

 

خداوندا درین محنت فسردم

ز هستیهای خود کلیّ بمردم

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید

 

نظر در روی دیگر نیز کردم

از او یک شربتی دیگر بخوردم

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید

 

بطور روستائی شهر گردم

که کس نشناسدم که من چه مردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید

 

ز قول شرع پیش از مرگ مُردم

ره تحقیق جانان را سپردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید

 

ز قول شرع راه حق سپردم

بیکباره ز دید خویش مُردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

ز عشقت گفتم و در درد مُردم

شدم من زنده و این گوی بردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

سر خود را فدای گنج کردم

تو میدانی که من پر رنج بردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

براندازم حجاب و یار گردم

بساط عشق کلّی در نوردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

در این پرگار در اندوه ودردم

بمانده اندر این پرگارم فردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

بسی اندیشهٔ بیهوده کردم

بسی زانجا رسید از خویش دردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را

 

حقیقت سجدهٔ آدم نکردم

در آن دم دوست را فرمان نبردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید

 

بسی در منزل جان راه کردم

که تا در دل عیان آگاه گردم

عطار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode