گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام

 

به فصل خویش یزدان رحمت آورد

ز رحمت نور در گیتی بگسترد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

بدین سان اسپ و ساز و جامهٔ مرد

چو نیلوفر کبود و نام او زرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

دو گیتی را نهاد از راستی کرد

به یک موی اندران کژّی نیاورد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

چو بشنود آن نگارین پاسخ زرد

به گرمی و به خنده پاسخش کرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

که ناگاهی پدید آمد یکی گرد

به گرد اندر گرازان نامور زرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۴ - خبردار شدن موبد از خواستن ویرو ویس را و رفتن به جنگ

 

ز شهرو با همه شاهان گله کرد

که بی دین چون شد و زنهار چون خورد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ

 

همی رفت از زمین بر آسمان گرد

تو گفتی خاک با مه راز می‌کرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

من از پیوند جان سیرم بدین درد

کزو تا من زیم غم بایدم خورد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

شهنشه را خوش آمد پاسخ زرد

همانگه نزد شهرو نامه‌ای کرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

به نادانی مدان این کینه را خرد

که کس کین چنین را خرد نشمرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

چو گیتی را به آسانی توان خورد

چه باید با همه کس دشمنی کرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۰ - آگاهى یافتن ویرو از بردن شاه ویس را

 

گهی بارید چشمش بر گل زرد

گهی نالید جانش از غم و درد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

دل مردان کنی بر نیکوان سرد

رخ شیران کنی بر آهوان زرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

پس آنگه روی و مس هر دو بیاورد

طلسم هر یکی را صورتی کرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

ببرد دل ز جان وز تو نبرد

به دیده خاک پایت را بخرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

چو خورشیدی سر از بالین بر آورد

ز غنبر سلسله بر گل بگسترد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

گران بادش به جان بر انده و درد

چنان کاندوه و درد تو گران کرد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

مکن بیگانگی با آن جوانمرد

بپرور مهر آن کاو مهر پرورد

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۳۴
sunny dark_mode