عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
زهی سلطان دارالملک افلاک
زهی تخت تو عرش و تاج لولاک
مجره زان پدید آمد که یک شب
فلک از دست قدرت جامه زد چاک
قزح زان آشکارا شد که یک روز
[...]
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
بنام کردگار هفت افلاک
که پیدا کرد آدم از کفی خاک
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
نموده صنع خود در پارهٔ خاک
درونش عرش و فرش و هفت افلاک
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
تو آن نوری که اندر هفت افلاک
همی گشتی بگرد کرّهٔ خاک
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم
چو تو شاهی بگرد کرّهٔ خاک
که آمد سایه بانت هفت افلاک
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در معراج حضرت رسالت علیه الصلوة والسلام
نه جا دید و جهت نه عقل و ادراک
نه عرش و فرش ونه هم کرّهٔ خاک
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
اگر او نیستی ریزیده در خاک
زن خود خواندیت این مرد غمناک
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
به سجده اوفتاد آن مرد در خاک
زبان بگشاد کای دارندهٔ پاک
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۲) حکایت علوی وعالم ومخنّث که در روم اسیر شدند
نیارم سر به پیش بت فرو خاک
ورم خود سر زتن بُرّند بی باک
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۳) حکایت سلیمان داود علیهما السلام با مور عاشق
چو باد آن مور یک یک ذرّهٔ خاک
برون میبرد تا آن تل شود پاک
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۳) حکایت سلیمان داود علیهما السلام با مور عاشق
بمن گفتست گر تو این تل خاک
ازینجا بفگنی وره کنی پاک
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۴) حکایت امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه بامور
اگر امروز گامی مینهی پاک
نباید رفت صد فرسنگ در خاک
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱۰) حکایت ابوالفضل حسن و کلمات او در وقت نزع
بدو گفتند ای نیکو دل پاک
کجا خواهی که آنجا باشدت خاک
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه
به پیش شیخشان بنهاد برخاک
درختی دید آنجا سخت غمناک
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
چو با هوش آمد آن افتاده بر خاک
ازو پرسید آن شهزادهٔ پاک
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۲) حکایت ابرهیم علیه السلام با نمرود
خلیل آنجا نهادش روی بر خاک
زبان بگشاد کای دارندهٔ پاک
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۵) حکایت ایّوب علیه السلام
درآمد جبرئیل و گفت ای پاک
چه میباشی، بنال از جان غمناک
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۷) حکایت زلیخا
پس آنگه گفت هان ای گوی چالاک
بهش رَو تا نیفتی در گَو خاک
عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱۲) حکایت گناه کار روز محشر
پس آنگه گفت ای دارندهٔ پاک
زهی گستاخی آخر از کفی خاک