عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۲) حکایت دیوانه
ازان سر گشته و گم کرده راهم
که یک دم برکنار دایه خواهم
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۱) حکایت سلطان محمود با ایاز
فلک را رشک میآید ز جاهم
که من پیوسته شاه شاه خواهم
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱۱) حکایت آن مرد که صرّۀ در میان درمنه یافت
چرا چیزی دهی از پیشگاهم
که در حالم بسوزد، مینخواهم
عطار » بلبل نامه » بخش ۲۰ - حکایت گربه و موش و باده
به مستی هرچه گفتم عذر خواهم
اگر بیراه رفتم هم به راهم
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
چو شد دور از کنار حوض ماهم
کنون آب از میان حوض خواهم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۰ - در فنا و در یافتن بقای کل فرماید
چو در اینجایگه من دزد راهم
کنون بنگر که اندر دار شاهم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۴ - در آنچه شریعت و حقیقت مراد یکی است
نیم دیوانه اما مرد راهم
نظر کن در حقیقت دستگاهم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
کنون وقت سر است کامد کلاهم
که میباید شدن در نزد شاهم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۶ - جواب دادن شیخ کبیر مر شیخ جنید (قس) را
جنید راهبر می پیر را هم
معایینه یقین دیدار شاهم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۰ - در عیان پسر و اسرار منصور و اجازت از پدر خواستن فرماید
چو سلطانم اباخیل و سپاهم
که اندر سلطنت دیدار شاهم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت
ترا پیریست رهبر حق نماهم
که دارند اندر اینجا در بقاهم
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
در آخر جملگی عین فنا هم
چو آدم بیشکی دید خدا هم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۹
سفر کردند یاران جان ما هم
بسی بیگانگان و آشنا هم
ز ما یک بار برکندند دل را
ز صحبت خیمه مهر و وفا هم
چه تاب رنج راه آن نازنین را
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۶ - نیازمندی در حضرت بی نیازی که دماغ مختل بندگان را از گلشن یحبهم و یحبونه بوی بخشیده
بدان مقصود خواهش بخش راهم
که از تو جز تو مقصودی نخواهم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۱ - حکایت
بود واجب، کازین نقش تباهم
بگرداند، به محشر، روسیاهم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - عقد بستن دختران با پسران به فرمان خسرو
همی کردند یک یک را فراهم
دو گان را عقد می بستند با هم