عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
دو پور و دو کتب از بهر شاه است
دگرها غرق دریای گناه است
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
کلید جمله توحید الاه است
بر این معنی شه مردان گواه است
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید
ترا منصور اندر خانقاه است
گرفته ملک جان و پادشاه است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
خبرداری که جانان پیر راه است
کنون اندر مکان اعیان شاه است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
دلا این نور اینجا دید شاه است
همه ذرّات را پشت و پناه است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۹ - صفت بهار، و گلگشت شجرهٔ بلند بالش مملکت والا خضر خان طوبی له، در باغ بهشت آسا، و بسوی گلهای کرنه گذشتن، و بوی دوست باز یافتن، و هوش به باد دادن
سیه را خود بریده جایگاه است
که اندر دیده هم مردم سیاه است
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۶ - راز نامه عتاب آمیز ظل الله سوی شمس الحق خضر خان
هر آن در کان ز سلک پادشاه است
گهی تاج سرو گه خاک راه است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶ - سؤال در موضوع فکرت
کدامین فکر ما را شرط راه است؟
چرا گه طاعت است و گه گناه است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲ - سبب نظم کتاب
کدامین فکر ما را شرط راه است
چرا گه طاعت و گاهی گناه است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۷ - جواب
در آلا فکر کردن شرطِ راه است
ولی در ذاتِ حق محضِ گناه است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۹ - قاعده در شناخت عوالم پنهان و شرایط عروج بدان عوالم
حقیقت کهربا ذاتِ تو کاه است
اگر کوهِ تویی نَبوَد چه راه است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۴ - اشارت به خال
از آن حال دل پرخون تباه است
که عکس نقطهٔ خال سیاه است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۴ - اشارت به خال
گهی روشن چو آن روی چو ماه است
گهی تاریک چون خال سیاه است
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۱
الا ای آفتاب مشرق فضل
که تاب مهرت اندر جان ماه است
عنان تا تافتی بر جانب شام
جهان در چشم من چون شب سیاه است
به امید قدومت انجمن را
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱ - مناجات
که او امروز گیتی را پناه است
خلایق را هم او امیدگاه است
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۷۰ - رفتن جمشید به دژ خورشید و دیدن او
ملک را گفت این آن وعدهگاه است
که شکر گفت و این شخص آن سیاه است
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۹ - غزل
سواد شام از آن لشکر سیاه است
زمین چون آسمان بر بارگاه است»
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶
شهید تیغ عشق آر بی گناه است
به جنت جای ماه در پیشگاه است
ز عشق امروز هر کو سرخ رو نیست
به محشر نامه اش فردا سیاه است
محب را روز محشر روز اجر است
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۴ - نسیم قبول از جانب مصر وزیدن و محمل زلیخا را چون عماری گل به مصر کشیدن
ازان غافل که آن شب بس سیاه است
از آن تا صبح چندین ساله راه است