عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام
ز بس کز دیده او خوناب رانده
ز خون و آب در گرداب مانده
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۹) حکایت ابوبکر سفاله
همی گویند در آبم نشانده
که هرگز تر مگرد ای باز مانده
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۷) حکایت شیخ بایزید و آن قلّاش که او را حدّ میزدند
نه آهی کرده نه اشکی فشانده
منم در کارِ تو حیران بمانده
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » در آغاز آلهی نامه
مرا در وصفِ وحدت ترجمان ده
برّب خویش خاطر را نشان ده
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
برو تن در غم بارگران ده
بسی جان کن چو جان خواهند جان ده
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
دلش صد داستان بر عشق خوانده
چو شخصی بی خرد در عشق مانده
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
گل سیراب بر آتش بمانده
گلاب از جزع بر آنش فشانده
عطار » خسرونامه » بخش ۱۸ - خطاب با حقیقت جان در معنی زاری كردن گلرخ
منم ماهی میان خشک مانده
تویی ماهی کناری خون فشانده
عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز
قضا رفته قلم تقدیر رانده
شد او ناکام در زنجیر مانده
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
ترا این عقد در عقبیست رانده
تو چون عقد گهر در عقد مانده
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
بشمشیر آتش از آهن فشانده
چو کوهی سیم در آهن بمانده
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
ز کار خویشتن حیران بمانده
ز یک یک مژّه صد طوفان برانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۹ - جواب دادن منصور شیخ جنید را از حالات
اناالحق میزند بیدست مانده
حقیقت خون ز دست خود فشانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۹ - جواب دادن منصور شیخ جنید را از حالات
تو گرچه واصلی در عشق مانده
کجاباشی تو دست از جان فشانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۱ - در گوهر عقل و عشق گوید
شب و روز است او از خوف مانده
دمادم میشود از عشق رانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا
همه از مرگ ترسانند مانده
ولیکن مررموز آن نخوانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۸ - در خلوت و عزلت ودیدار الوهیت گوید
بنام و ننگ در مکری بمانده
ز سرّ عشق یک نکته نخوانده