×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶
چو از جیبش مه تابان برآید
خروش از گنبد گردان برآید
بسی گل دیدهام اما ز رویش
به وقت شرم صد چندان برآید
اگر اندیشهٔ یک روزهٔ او
[...]
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۲) حکایت وزیر که پسر صاحب جمال داشت
دلت گر پاک ازین زندان برآید
زهر جزویت صد بستان برآید
عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید
بمن گفت آن زمان کم جان برآید
ز قعر چاه این زندان برآید
عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز
دمی در عشق اگر از جان برآید
از آن دم صد جهان طوفان برآید
عطار » خسرونامه » بخش ۶۶ - رسیدن خسرو و گل با هم و رفتن به روم
بصد صنعت چو زر از کان براید
بسی غافل ازو از جان براید
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۲۶
گر از لعل تو کام جان برآید
بر ما کار جان آسان برآید
عذار تو گلی بالات سروی ست
که گرد باغ ناگاهان برآید
ز خجلت گل ز بستان برنیاید
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲۶
چه کار از یاری دوران برآید
به همت کارها آسان برآید
سرآید چون زمان ناامیدی
به خواب یوسف از زندان برآید
هم از کودک مزاجیهای حرص است
[...]