عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
اگر تو هرمزی بر گوی حالت
و یا در خواب میبینم جمالت؟
عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو
دو اسبه دل دوان شد در خیالت
نیافت از هیچ ره گرد وصالت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۶ - در حقایق و توحید کل فرماید
چو ره دادند در عین وصالت
رسیده یافته عین کمالت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۶ - در حقایق و توحید کل فرماید
وصالم بخش با اندر وصالت
نباشم هیچ جز اندر خیالت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا
همه اینجا توئی اندر جمالت
نمودار است اعیان وصالت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
منم حیران ز دیدار جمالت
بمانده بیخود اینجا کنگ و لالت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
توی اینجا شناسای کمالت
نمای آنگاه خود خواهی وصالت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
در این آیینه دیدم من جمالت
شدم گویا من از شوق وصالت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
در این آیینه بنمودی جمالت
ربودی جان منصور جلالت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
منم از جام تومست جلالت
نظر دارم درین عین وصالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
خرد طفلی است در وصف کمالت
فرو مانده در این بحر جلالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۷ - در حکایت پدر و پسر و در کشتی نشستن و مقالات ایشان با یکدیگر فرماید
من اندر بحر میبینم جمالت
درون بحر میبینم جلالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
توئی منصور کز حدّ جلالت
نداند هیچکس جز خود کمالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
چو بنمودی جمال اندر جمالت
برون آور مرا هان ازوبالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۶ - در خطاب کردن با دل در اعیان کل و گذرکردن از تقلید فرماید
منم اندر بهشت لایزالت
شده اندر تجلّی جمالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۶ - در خطاب کردن با دل در اعیان کل و گذرکردن از تقلید فرماید
ندارم طاقت عکس جمالت
اگرچه دیدهام عین وصالت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۱ - درخواب دیدن عاشق که گوش معشوق بدست گرفته و از خواب بیدار شدن و گوش خود را در دست خود دیدن فرماید
دگر من از کجا جویم جمالت
که یک دم شاد گردم از وصالت