فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست
فروکُشتم به دل در آتش آز
نهادم سر به بخت خویشتن باز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست
و گر پر تیر داری جعبهٔ ناز
همه تیرت به یک عاشق مینداز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
درود از من بدان زلف رسن باز
که دارد مر مرا مشهور شیراز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
دل می خواره را باشد به می آز
بسی رطل و بسی ساغر خورد باز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
نه پیغامبر بود اکنون نه همراز
نه بدگوی و بدخواه و نه غماز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
برو نیرنگ هم با گل همی ساز
وفا و مهر هم با او همی باز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۵ - پاسخ دادن ویس رامین را
مرا نیز ار خرد بودی ز آغاز
نبودی گاه مهرم چون تو انباز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۵ - پاسخ دادن ویس رامین را
نباشم زین سپس با تو هم آواز
نباشد آب و آتش را به هم ساز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۴ - پشیمان شدن ویس از کردهٔ خویش
تن ما گر نبودی بستهٔ آز
نگفتی از گشی با هیچ کس راز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۷ - پاسخ دادن ویس رامین را
اگر تیزی نمودم از در ناز
نگر تا من ترا چون جویمی باز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۷ - پاسخ دادن ویس رامین را
چو بودم روز شادی با تو انباز
شدم در روز سختی با تو دمساز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
دلی خو کرده در شادی و در ناز
کنون چون کبگ شد در چنگل باز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
به دایه گفت دایه چارهای ساز
که رفته یار بد مهر، آیدم باز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۷ - بر داشتن رامین گنج موبد را گریختن به دیلمان
به تاری شب ازیشان ناوک انداز
زنند از دور مردم را به آواز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
بکن نیکی و در دریاش انداز
که روزی گشته لؤلؤ یابیش باز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
از آن گوهر کهشان آورد ز آغاز
به پایان هم بدان گوهر برد باز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۲ - نشاندن رامین پسر خود را به پادشاهى و مجاور شدن به آتشغاه تا روز مرگ
جهان فرمان او بودی و او باز
ز بهر کام دل فرمانبر آز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
اگر هم باز باشد بچهٔ باز
پسر همچون پدر باشد سر افراز
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو ناقوسی و اورنگی زدی ساز
شدی اورنگ چون ناقوس از آواز
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو کردی کین ایرج را سرآغاز
جهان را کین ایرج نو شدی باز